با توجه به پيشنهاد دوستان بزرگوار مبني بر نامگذاري روزي به نام روز لر و پيشنهاد هاي مطرح شده پس از آن و همچنين مطلب آقاي زيلايي در مورد صحبت هاي آقاي كدخدا لازم دانستم كه نكات زير را عرض نمايم
1- مردمان لر در خيلي از جاهاي ايران ساكن مي باشند: چهارمحال و بختياري، كهگيلويه و بويراحمد، خوزستان، بوشهر، اصفهان، همدان، ممسني، اقليد، سپيدان، بيضا، كامفيروز، كازرون در استان پارس و شايد جاهاي ديگري كه من نمي دانم. بنابراين روز لر مي بايست روزي باشد كه يك الگو، يك سمبل و يا هر چيزي كه نماد مشترك اين قوم بزرگ بوده و حس هويت خواهي قومي و اتحاد و يكي شدن را در آنان برانگيزاند و مورد بي مهري هيچ ايل و طايفه اي قرار نگيرد. چرا كه در صورت پذيرش است كه مي تواند جايگاه خود را پيدا نمايد.
2- آقاي زيلايي مطلبي را در مورد نامگذاري روز لر نگاشته اند كه در آن با پرسش در مورد پيشينه لرها در وحدت ملي و يا حركت هاي تاريخي ايران، سپس به نقطه اي رسيده اند كه اين حركت ها از ديد ايشان حركاتي قومي وبا توجه به روند جهاني شدن حركاتي مطرود و غير روشنفكرانه مي باشد.
در پاسخ به حرف هاي ايشان عرض مي نمايم كه:
1- در ايران اقوام مختلفي زندگي مي نمايند. كرد، لر، ترك، بلوچ تركمن و ….كه در طول تاريخ صدساله اخير سعي شده است تا با مهم خواندن يكي شدن فرهنگ ها در عصر كنوني قومي گرايي را نشان واپس ماندگي و يا نژاد پرستي بنامند. آري اين چنين بوده زيرا قومي گرايي همواره تهديدي بوده است براي آنها كه مي خواستند آسوده تر به حكومت بپردازند.
2- همانگونه كه ميبينيم اقوام ترك و كرد تلاش بسيار فراواني نموده اند تا قوم و فرهنگ خود را به عنوان يك واحد مستقل به دنيا بشناسانند تا جايي كه در بيشتر موارد نداي آنها نداي ناموزون جدايي از ايران عزيز بوده است و اين در حالي است كه لرها تاكنون فعاليت آنچناني در زمينه اعتلا و شناسايي فرهنگ خود ننمود ه و هيچگاه آهنگ استقلال طلبي نسرود ه اند. پس چطور مي توانيم اين گونه حركات را خلاف روح وحدت ملي بناميم.
3- نامگذاري روز لر يك حركت فرهنگي و قومي است. روزي كه به ياد ما و ديگران مي اندازد كه ما قومي هستيم با سابقه اي طولاني در تاريخ اين سرزمين، ما وجود داشته ايم و اكنون نيز وجود داريم و بايد بدانند كه وجود خواهيم داشت. در مورد اينكه ما در حركت هاي تاريخي گذشته نقش داشته ايم يا نه، بايد به حكومت اتابكان لريا نقش بختياري ها در جريان مشروطه يا حكومت درخشان زنديه ياد نمايم. حال اگر به فرض ما در گذشته نقشي هم نداشته ايم آيا مي بايست خود را به گوشه اي رانده و منزوي باشيم. مگرآناني كه نقش داشته اند به چه اندازه نقششان براي اين مملكت سازنده بوده است. اگر به تاريخ اين سرزمين در چند صد سال گذشته نگاهي بيندازيم خواهيم ديد كه هركس به هدف منفعت خود بر سركار آمده و نقش آنچنان مثبتي براي اين مملكت نداشته اند. بلكه هرگاه كه فرصتي يافته اند بر طبل استقلال و جدايي طلبي هم كوبيد ه اند.
4- چه كسي گفته است كه فرهنگ ها دارند يكي مي شوند ما بايد ايراني فاقد قوم گرايي داشته باشيم؟ اين حرف را كساني سر مي دهند كه تلاششان بر اين است تا تنها تبار خودشان در كشور حاكم باشند. آيا اين حرف ها براي كردها و ترك ها و …..هم همينگونه مي باشد؟
5- در حالي كه در قرن بيست و يكم جهاني شدن و رسانه هاي مختلف در حال هضم خرده فرهنگ ها مي باشد، حفظ فرهنگ قومي به عنوان ميراث فرهنگي يك ملت افتخار و نه عيب و نقصان مي باشد.
در پايان مي خواهم عرض نمايم كه من به عنوان يك لر به لر بودن خود و تلاش براي شناساندن لرها متفاوت از آنچه كه تاكنون مردم شنيده اند تلاش نموده و از هيچ حركتي فروگذار نخواهم كرد و هرگونه تلاشي را از سوي هر لري نه رفتن بدنبال تعصبات قومي،بلكه هويت خواهي عاقلانه مي دانم.
جهانبخش دهقانی