میراث ادبی یارسان و زبان های امروزی لرستان

از آنجا که رویکرد منطقه ای و محلی و طایفه ای بر تحقیقات و نوشته های لرشناسی حاکم است و نگاه جامع و فراگیری نسبت به موضوع لر وجود ندارد بررسی پیشینه ادبی و فرهنگی مردم لر و تحلیل ارتباط میراثی همچو سروده های یارسان با بقیه بخش های این فرهنگ کار دشواری است، در حوزه کُرد زبان وضع کمی بهتر است و لااقل یک پژوهشگر به چند اطلس گویشی دسترسی دارد.

باید همواره مد نظر داشت فرهنگ اقوام لر همانند یک نقش قالی با نظم و ترتیبی خاص است (کما اینکه با فرهنگ منطقه و کشور هم چنین ارتباطی دارد) بررسی یک بخش از نقش قالی هرگز نمی تواند کلیت آن را به درستی ترسیم کند. اینجا نمی توان به آن تلاش­هایی که فقط یک قسمت یا طایفه از لرستان را ملاک و معیار کار قرار داده­اند ایراد گرفت اما باید به دو نکته توجه داشت:

اولا کسی که منطقه خود را بررسی می کند نباید به گونه ای کار خود را معرفی کند که گویا تمامیت لر را بررسی کرده بلکه بهتر است همواره بداند کلی وجود دارد که وی بخشی از آن را بررسی کرده، بنابراین انتشار یک فرهنگ لغت که منحصر به گویش خرم آبادی است با عنوان فرهنگ زبان لری کار صحیحی نیست چون همین عنوان موجب می شود خواننده و حتی خود نویسنده دچار این مغلطه شود که تمام لری همان است! دوم اینکه بخشی از اهل قلم لر نیز باید بلندنظرانه و ایثارگرانه منطقه و طایفه و ایل خود را وانهند تا بتوانند لر را به عنوان یک کلیت نیز بنگرند. در این نوشتار یک دوبیتی از شاه­خوشین لرستانی سراینده قرون پنجم هجری فقط از نظر واژگان بررسی می­شود. امیدوارم دوستان این مختصر را مطالعه کنند و نظرشان را درباره شیوه کار بفرمایند، شاید بتوانیم به طرح مطلوبی برای تحلیل میراث ادبی یارسان که گنجینه ارزشمندی در جهت شناخت پیشینه و ارتباط زبان­های لری و کردی منطقه است و متاسفانه تا کنون مغفول مانده دست بیابیم. نگارنده زبان شناس نیستم و نگاهم نیز در این نوشتار ژورنالیستی و ادبی است.

مامام جلاله، کاکام رنگینه / دون وه دون امام چینه وه چینه/ ها ایسا یورت و نام­م خوشینه / هرکس بشناسوم، پاک­ش مو کینه

منظور نگارنده از مردم لر، منطقه لر زبان و زبان لری همان است که قبلا در نوشتار «بازتعریف لُر» تشریح شده است. اگر در این مختصر برخی زبان ها و گویش ها کمتر مورد توجه قرار گرفته اند به خاطر کم اطلاعی نگارنده بوده است، اگر بنا بشود کسی کار کامل و جدی تری در این زمینه بکند باید کتابخانه جامع­تری از فرهنگ­های زبان­های مختلف منطقه مد نظر داشته باشد، نگارنده اما علاوه بر یافته­های خود تابع چند فرهنگ واژگان بوده که در انتهای مطلب مشخصات­شان ذکر شده است.

در تجزیه ابیات فوق به زبان­های لری امروز می­توان چنین عمل کرد:

کاکا: با همین تلفظ در زبان لری جنوبی به معنی برادر کاربرد دارد، در اغلب گویش های کردی نیز مخصوصا با شکل اختصاری کاک کاملا رایج است. در گویش شهر نهاوند (بخشی از گویش ثلاث) شگفت آور است که از این واژه به معنی پدر استفاده می شود که یک استثناء است! اما بررسی بیشتر این واژه نمونه ای بارز از تغییر و تبدیل واژگان لری را نمایش می دهد:

کاکا ≈ ککه (موردی در زبانهای لری نیافته ام) ≈ گگه (در لری خرم آبادی برای تحبیب برادر کاربرد دارد) ≈ گیه (در بالاگریوه معادل اصلی واژه برادر) ≈ گگو و گگهِ (در لری بختیاری میوند و.. به معنای برادر) ≈ گئو در اغلب گویش های لری بختیاری به معنای برادر)

دون: در لری بختیاری، بروجردی و بالاگریوه به معنی دهان است.

وه: این حرف که اغلب معادل «به» فارسی است در بسیاری از گویشهای ایرانی به همین شکل وجود دارد. در منطقه لری خرم آبادی، کهگیلویه، ممسنی، بالاگریوه و.. به جز در بخشهایی از بختیاری و ثلاثی –که به همان شکل فارسی به تلفظ می شود- نیز وجود دارد.

امام: در لری خرم آبادی با تلفظ اُمام و در لری جنوبی با تلفظ اُمِم آمدم. اما در بختیاری علی القاعده میم آن تبدیل به واو می شود، مثلا: ذوما و دوما در خرم آبادی و لکی در بختیاری می شود: دوا و ذوا. «اُمام» خرم آبادی یا همان «آمدم» فارسی در بختیاری می شود: اودم و اُوِم (Owem).

ها: ظاهرا در همین مصراع به معنی «همین» است، در این صورت معادل آن در زبانهای مختلف لری «هئ» است در ترکیب با واژه بعدی (ها ایسا) امروزه در گویش های خرم آبادی «هئ ایسه» تلفظ می شود که اختصارا به صورت «هیسه» هم کاربرد دارد. لفظ «ها» و «حا» در زبانهای لری در ترکیب با فعل زمان های مختلفی می سازد و کاربردهای متعددی دارد که خود موضوع گفتار دیگری خواهد بود.

ایسا: به معنی اکنون در لکی و خرم آبادی ایسه و در بختیاری ایسهُ تلفظ می شود.

بشناسوم: بحث درباره این واژه نیاز به تفاصیل دستوری درباره شیوه صرف فعل، روش کاربرد شناسه و.. در این مختصر همین را بدانیم که در برخی شاخه های لری «مرا بشناسد» می شود: «بشناسم و بشناسوَم (bashnasuwam) تلفظ می شود.

مو: به معنی «می شود» در لکی ماؤ و در خرم آبادی «ماؤ» و «موه» تلفظ می شود، اما در بختیاری بو و اِبو تلفظ می شود.

چینه: آقای صفی زاده این واژه را ظاهرا قالب و کالبد ترجمه کرده است، در لری چینه بدین معنا فقط کاربرد فرعی و در تعبیر «نُکِ چینه» انهم به معنی ظاهر و قیافه در جمله ای مثل «نوک­چینه هردِک­شو چی یکدیَره» (به معنی ترکیب صورت هر دو نفر مثل هم است) به کار می رود. اما معنی اصلی آن پرچین است، حال اگر عبارت دون وه دون امام چینه و چینه را چنین ترجمه کنیم: دهان به دهان و پرچین به پرچین آمده ام! ترجمه چندان بیراه نخواهد بود. این عبارت معرف اندیشه تناسخ ارواح در مذهب یارسان است و اگر چینه کالبد ترجمه شود دقیقتر است.

در میان واژه های دوبیتی فوق فقط واژه «یورت» بیگانه می نماید.

نتیجه گیری: این مختصر نشان می دهد اگر کار عظیمی برای گردآوری اطلس زبانهای مردم کُرد و لُر تهیه شود، کما اینکه درباره بخش کردی کارهای عظیمی صورت گرفته است، می توان به بررسی جامع تر پیشینه و رابطه این زبانها با همدیگر پرداخت.

ابراهیم خدایی  loor.ir
____________________________________________

مآخذ:

نام آوران یارسان، دکتر صفی زاده

فرهنگ واژگان لکی به فارسی، عسگری عالم

واژه نامه گویش بختیاری چهارلنگ، رضا سرلک

فرهنگ لری، حمید ایزدپناه

فرهنگ بختیاری، عبدالعلی خسروی

پیمایش به بالا