مَر جَنگه، مَر جَنگه خدا دونه جَنگِ تفنگه

ابوالقاسم خان بختیار، دوران تحصیلات را در فرنگ گذراند و بعد از بازگشت به کشور، از طرف حکومت وقت به سمت فرماندار کل در بختیاری منصوب گردید. او به دلیل وجود منابع نفتی در مناطق بختیاری، خواهان تعلق سهمی از درآمد نفت به مردم محروم بختیاری بود. به همین علت حرکت مسلحانه ای را در سال 1325 خورشیدی آغاز کرد و بسیاری از سربازان حکومتی را از پای درآورد. اما سرانجام توسط پسر عموی خود، تیمور بختیار دستگیر شد و در تهران به طرز فجیعی به قتل رسید. بشنویم از زبان مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» :

« ابوالقاسم بختیار با افراد مسلح ایل بختیاری به زد و خورد با مامورین نظامی پرداخته، میخواست تا حقوق از دست رفته ایل خود را مطرح کند و محافظت از تاسیسات نفتی را که در مقابل سه درصد از سهام شرکت نفت مقرر بود، به ایل بختیاری اختصاص داده شود – و رضاشاه به زور از آنها گرفته بود- باز پس بگیرد. مقابله با او فرصتی بود تا دربار، همگامی خود را با دولت به رخ مردم بکشد. تیمور بختیار که در ماجرای آذربایجان خود را به دربار و هیات حاکم شناسانده و به درجه سرتیپی رسیده بود، با دستگیری پسر عموی خود، ابوالقاسم خان، و سرکوب کردن افراد ایل بختیاری، فرماندهی تیپ کرمانشاهان را جایزه گرفت. ابوالقاسم خان بدون پشتوانه خارجی، حرکت خود برانگیخته ای را رهبری کرده بود.»

ستین لر:

وقتی ابوالقاسم خان در زردکوه با سربازان رضا شاه درگیر شد عوام میگفتند «خان یاغی دولت شده» بعد ها در زمان محمد رضا شاه، تیمور بختیار توانست او را فریب بدهد و با قول به اینکه در امان خواهد بود به تهران بکشاند که در آنجا او را به قتل رساندند. خلع سلاح ابوالقاسم خان که با قدرت نمایی و نیرنگ تیمور بختیار صورت گرفت و خان را وادار به تسلیم کرد، سبب شد که دکتر مصدق هم نسبت به تیمور توجه خاصی داشته باشد.

بیتهای ابوالقاسم خان « مَر جَنگه» که در زیر میآید، حکایت از شرح دلاوریها و ستیز او با قشون دولتی دارد که در اصطلاح بختیاری این بیتها را «دنگ ابوالقاسم» و به معنی وصف ابولقاسم خان میگویند.

« مَر جنگه مَر جنگه خدا دونه جنگ تفنگه – مر اوو بی، مر اوو بی، خدا دونه جنگ برنو بی»

مگر جنگه (خدا می داند) جنگ تفنگه؛ مگر آب بود (سهل بود) خدا می داند جنگ ِ «برنو» بود

« شاد اِوی آقا اَوول خدا دونه جومه گرامی – تا صد سال دال بخوره خدا دونه لاش ِ نظامی»

شاد آمد ابوالقاسم خان (خدا می داند) جامه اش عزیز است؛ تا صد سال عقاب ها لاشه های نظامیان را می خورند

«تفنگ ِ آقا اَوول خدا دونه برنو بلنده – ار شویی َبنگِس بیو خدا دونه دشمن نمنده»

تفنگ ابوالقاسم خان خدا می داند برنو بلند است؛ اگر شبی صدایش بیاید دشمنی بر جای نمی ماند

«گویل شیرم بگوین خدا دونه وا «بی عظیمه» – سی اَوول خان مگریو خدا دونه خدا کریمه»

برادران شیرم بگویند به بی بی عظیمه (همسر ابوالقاسم خان)؛ برای ابوالقاسم خان گریه مکن، خدا کریم است

«چار بالون، چار طیاره خدا دونه چار تا زره پوش – مو گـُدم تهرون مرو خدا دونه زم نَگِرد گوش»

چهار هلیکوپتر، چهار هواپیما، چهار زره پوش (اشاره به حمله نظامیان)؛ به او گفتم تهران مرو، گوش نکرد

«نظامی کـُله پوستی خدا دونه لِنگا مَلاری – مو گـُدم تو جنگ مکن خدا دونه وا بختیاری»

نظامی کلاه پوستی که اندامی بی قواره داری؛ من به تو گفتم با بختیاری ها جنگ نکن

«جونم با آقا اَوول خدا دونه چی مرد ِ کاری – شو و روز جنگ ایکنه خدا دونه سی بختیاری»

جانم باشد ابوالقاسم خان مانند مرد ِ جنگ؛ شب و روز جنگ می کند برای بختیاری

«آ اَوول غیرت کشم خدا دونه مَر کس نداری – َوندیه خوت مین َتش خدا دونه سی بختیاری

ابوالقاسم خان با غیرت، مگر کسی را نداری؛ که خودت را به آتش انداختی برای ایل بختیاری؟

—————————————————————

برگرفته از کتاب: شناخت و بررسی موسیقی بختیاری

پژوهش ونگارش: عظیم لک

پیمایش به بالا