رد پای قوم لر در فرش 2500 ساله پازیریک

مقدمه:

گوشه‌هايي از تاريخ فرشبافي در ايران بيشتر از سوی محققان، مؤلفان و نويسندگان بررسي شده و به رشته تحرير درآمده است. اما آنچه كه باعث تحقيق مجدد درباره آنها شده پرداختن به نكاتي است كه گرچه خوانندگاني آنها را بارها مطالعه كرده‌اند اما كمتر مورد توجه و تأمل قرار گرفته است. مطرح كردن اين نكات سبب خواهد شد كه محققان و نويسندگان اهل فن به تأمل و تفكر در اين باره پرداخته و بستر مناسبي براي تحقيق بيشتر در مقوله تاريخ فرش فراهم آيد.

قوم لر در طول تاریخ همواره به عنوان یکی از عناصر جدایی ناپذیر فرهنگ و تمدن ایران و اسلام مطرح بوده و هست، هرچند با بروز اصلاحات ارضی توسط رضا شاه از اهمیت این قوم برزگ کاسته شد و کم کم به یک خرده فرهنگ کوچک در منطقه غرب کشور تبدیل شده است و حتی برخی از سلسله ها و قومیت های زیر شاخه این فرهنگ کهن در طول تاریخ به خاطر زور و جبر حاکمان وقت تغییر هویت داده اند ، اما هیچگاه اصل ایرانی بودن خویش را فراموش نکرده اند.

در این راستا متأسفانه به وفور با دیده نشدن ها و اجحاف هایی در حق قوم لر مواجه بوده و هستیم … که در این زمینه می توان به چشم پوشی بسیاری از محققان نسبت به حقیقت هایی است که در خصوص قوم لر وجود دارد و حتی آنها خودشان در متن پژوهشهایشان برای اثبات ایرانی بودن مورد مطالعه شان به وفور به حضور هنر و تمدن قوم لر اشاره می کنند، اما در نتیجه گیرها سعی می کنند زیاد به این قوم مظلوم و صد البته رشید اهمیت ندهند که در ادامه به برخی چشم پوشی های محققین فرش داخلی و خارجی به صورت مشخص اشاره می شود.

معرفی فرش پازیریک:

پازیریک ، درة کوچکی در شمال کوهستان آلتایی ، در جنوب سیبری مرکزی ، در 79 کیلومتری مرز مغولستان که در 1328 شمسی / 1949 میلادی ، سرگی رودنکو ، باستان شناس معروف روس ، کهنترین نمونة فرشِ گره بافت و پرزدار را از درون گوری یخ زده در آنجا کشف کرد. وی پس از بررسی ساختاری و ملاحظة دقیق چگونگی نگاره ها و سنجیدن آنها با دیگر آثار بازیافتة آن دوران ، شباهت بسیاری بین نقشمایه های این فرش با نقش برجسته های تخت جمشید دریافت

رودنکو و گریازنف کاوش گوری قدیمی را که در ارتفاع 1600 متری پازیریک سیبری قرار داشت آغاز کردند. وقتی از کاوشهایی که در نخستین گور یخ زده انجام شد چیزهای مختلفی چون فرش و لباس بیرون آمد که همه قدمتی بیش از 500 2 سال داشتند، نام پازیریک که تا آن زمان ناشناخته بود، شهرة آفاق شد. نتایج آزمایش با کربن رادیواکتیو بر روی این اشیا نشان می دهد که این گورها به قرنهای پنجم و چهارم پیش از میلاد تعلق دارند.

در میان گنجینه های کشف شده ، بویژه فرشی پشمی با گره های محکم و رنگهای زنده شهرت دارد. این فرش تقریباً چهارگوش ، حدود دومتر مربع وسعت دارد و تصویر سوارکاران ، آهوان در حال چرا، جانوران افسانه ای با سرعقاب و بدن شیر برآن نقش بسته و حاشیه ای گلدار آن را زینت بخشیده است . این قدیمترین فرش دنیاست که گواه مهارت خیره کنندة بافندگان فرش ایرانی است. داستان فرش پازیریک با گذشت نزدیک به نیم قرن از کشف آن ، دستخوش نظریات گوناگون قرار گرفت که بیشتر با جریانهای سیاسی و فرهنگی ضدایرانی همراه بود.

اولین بار نویسندة ترک ، نجات دیاربکرلی ، در 1357 ش / 1978 فرش پازیریک را کار بیابانگردان ترک نژاد آسیای مرکزی دانست . بنیاد فورد در 1368 ش / 1989 با برنامه ای خاص ، بودجه ای را به پژوهش دربارة فرش پازیریک اختصاص داد. کارن رابینسون ، از پژوهشگران طرح پازیریک ، در 1369ش / 1990 با نوشتن مقالة > «فرشهای پیش از اسلام » < در ایرانیکا پیشتاز گروه «کالبدشکافی » دوبارة فرش پازیریک شد. دیوید استروناخ ایرانی بودن فرش را براساس طرح و نقشة آن به اثبات رساند، ولی معتقد بود که ساکنان آلتایی کوچرو آن را از روی قالیهای مشابه ایرانی بافته اند. جیمز اوپی هم با آنکه در طرح و نقش ایرانی فرش پازیریک تردید ندارد و «منشأ ترکی » را در این فرش مردود می شمرد، بافت آن را کار عشایر بیابانگرد منطقة آلتایی دانسته و در نوشته های خود حتی از قوم سکایی فراتر رفته و بر اساس پژوهش جان هاسکینز، یکی از پژوهشگران پازیریک ، قبیلة همسایه دوردست آنان یعنی کوچندگان ماساگت را بافندة این فرش معمایی به شمار آورده است

سیروس پرهام ، پژوهندة فرش شناس ایرانی ، با مستندسازیهای هنری فرضیة مجعول بافت ایلیاتی و عشایری فرش مذکور را مردود شمرده است فرش پازیریک هم اکنون در موزة ارمیتاژ روسیه نگهداری می شود. در ایران نیز در 1355ش، دو نمونه از این فرش در شرکت سهامی فرش ایران بافته شد که موزة فرش ایران یکی از آنها را به معرض تماشا گذارده است .

ابعاد این قالیچه 199×189سانتی متر است و به عنوان روپوش یا روکش روی زین اسب استفاده می شده است.از سه پود در بافت آن استفاده شده ودر بعضی از رجهای آن به علت پایین زدگی از چهار پود استفاده شده است.گره آن (متقارن) و جنس تار وپود آن پشمی است.رنگهایی که در آن استفاده شده شامل پنج رنگ قرمز سیر،آبی،زرد کمرنگ،نارنجی وسبز بوده است.مواد اولیه آن با رنگزاهایی مانند نیل،قرمز دانه لهستانی رنگ شده است.

طرح پازیریک 6 حاشیه تودرتو بوده است که هر کدام به صورت مجزا دارای طرح های جداگانه ایی هستند که در اینجا به ترتیب به آنها اشاره می کنیم:

1-حاشیه اول یا مرکز فرش (ردیف اول) تشکیل شده است از 24 مربع 4 تا در ردیف عمودی و 6 تا در ردیف افقی داخل هر کدام یک ستاره هشت پر وجود دارد. که این ستاره هشت پر به وفور در مفرغ های لرستان دیده می شوند.

2-حاشیه دوم(ردیف دوم)یک مستطیل کوچکتر است،پر شده از حیوان افسانه ایی که اصطلاحاٌ به آن “گریفین” یا “شیر بالدار” می گویند.

-حاشیه سوم(ردیف سوم)شامل 24 گوزن خالدار در حال چریدن را نشان می دهد که این گوزنهای طی تحقیقات انجام شده توسط پرفسور رودنکو از نسل منقرض شده گوزن خالدار منطقه شمال خوزستان هستند،که درجهت خلاف عقربه های ساعت نمایان هستند. سر آستین هنری لایارد در گزارشی (( سفر نامه لایارد )) صفحه 77 … گوزن شاخ پهن ایرانی ( گوزن زرد ایرانی) را در شمال خوزستان در نیمه سده نوزدهم مسیحی گزارش کرده است! بسیاری از محققین کشور خودمان هم نمی دانند که اکثریت قریب به اتفاق ساکنان شمال خوزستان اعم از اندیمشک و دزفول و شوش و شوشتر (( حوالی کرخه)) از قوم لر هستند!

4-حاشیه چهارم(ردیف چهارم)یک ستاره چهار پر که شبیه ستاره هشت پر ردیف اول است،که 62 بار در فرش تکرار شده است.

5-حاشیه پنجم(ردیف پنجم)28 اسب سوار را نشان می دهد که به صورت یک در میان و دربرخی موارد یک در میان روی اسبها سوار هستند.بر خلاف ردیف سوم سمت حرکت آنها در جهت عقربه های ساعت هستند.تزیئنات جلهای روی این اسبها بین تمدن آشوری وایرانی بوده است و تزیئنات اسب هم از تزیئنات هخامنشیان بوده است.

-حاشیه ششم(ردیف ششم)حیوانات افسانه ایی”گریفین ها” تکرار شده است.

اگر به موارد بالا اضافه کنیم که :

1-پرفسور رمان گیرشمن باستان شناس نامدار فرانسوی در کتاب خود تحت عنوان : هنر ایران در دوران ماد و هخامنشی، در میان سایر موارد یافت شده در پازیریک به پیدا شدن مردی خالکوبی شده در گورکان دوم اشاره دارد و با توضیحاتی آنرا به رسم خالکوبی در میان مجسمه های کشف شده در لرستان ارتباط می دهد و حیوانات موجود در فرش پازیریک را دارای شباهت با حیوانات موجود در هنر لرستان می داند!

2- جیمز اوپی؛ نویسنده کتاب تریبال راگز در قسمتی از کتاب خودش به بررسی فرش پازیرک می پردازد و در قسمتی از این بررسی اشاره می کند که گوزن های حاشیه دوم از نظر شیوه ایستادن و طریقه قرار گرفتن عضلات بسیار شبیه مجسمه های برنزی مکشوفه در لرستان هستند.او در این کتاب به منشأ ایرانی وبه طور صریح تر لری بودن بخش عمده ای از نقش مایه های این قالی دلالت دارد بگونه ای که دکتر سیروس پرهام نیز در مقاله خود با نام : “ماجرای شگفت قالی پازیریک” به جیمز اوپی می تازد و می گوید : جمیز اوپی در همه نوشته های خود بر منشأ ایرانی و به تصریح لری بخش عمده ای از نقوش باستانی این فرش تأکید کرده اما در نهایت فرش پازیریک را به کوچندگان ماساگته مرتبط دانسته است!!

3- دکتر حصوری در مقاله ای با نام “ابزارهای قالی بافی در ایران از دوره مفرغ تا اغاز دوره میلادی” که در مجله فرش دستباف منتشر شده است با اصرار می گوید که ابزارهای بافت خصوصن ((سوک)) در مناطق لُر نشین و حتی در مفرغ های پیدا شده در لُرستان دیده می شود . وجود ابزار های قالی بافی در مفرغ لرستان آیا دلیل محکمی برای قدمت بافت فرش توسط قوم لر نیست؟

4- دکتر پرهام در مقاله ای تحت عنوان : قالی پازیریک چگونه ممکن است بافت بیابان گردان آلتایی باشد؟ که در مجله فرش دستباف منتشر شده به صراحت می نویسد: “گلهای جفتی هشت پر” در آثار مفرغ های لرستان پراکنده است.

5- آندره گدار در کتاب هنر ایران : به بررسی گلها چند پر می پردازد که اتفاقن در این بین گل های آشوری و هخامنشی و لرستان …فقط گل های موجود در مفرغ لرستان 8 یا 9 پر و به صورت جفت هستند! و گل های آشوری 12 تا 16 پر هستند و گل های تخت جمشید علی القاعده 12 پر هستند. (( شکل های 11 و 69 و 78))

6- گره فرش پازیریک متقارن است ، و همانگونه که می دانیم گره اصلی قوم لر گره متقارن است و بر خلاف قوم ترک و کرد و فارس هیچ آلترناتیوی برای این گره وجود نداشته است و گره نامتقارن بعد از انقلاب اسلامی و توسط جهاد سازندگی در مناطق لُر نشین متداول گردیده است .

7- همانگونه که می دانیم در مناطق لُرنشین از روزگار دور تا کنون تداول بر این بوده که برای بافت گبه و قالی های پشمی از سه پود در هر رج استفاده می کرده اند و فرش پازیرک هم دقیقن تار و پود پشمی دارد و در هر رج از 3 پود استفاده کرده اند.

نتیجه گیری:

بر این باورم که فرش همچون سفالینه‌های منقوش شوش و سیلک، همچون مفرغ‌های لرستان، همچون سنگ نوشته‌های بیستون و همچون کتاب‌های تصویری مانی، از نگرش‌ها و گرایش‌های پیشینیان ما سخن می‌گویند و راه ارتباط ما با آنانند. همانند رسانه ای همیشه پیام فرهنگ، تمدن و هنر ما را انتشار می‌دهند و از پس هزاران سال همچنان به پیام‌رسانی سرگرمند.فرش نه تنها در زمانهای گذشته، که امروز نیز ویژگی رسانه ای دارد و ابزاری برای انتقال اندیشه به بینندگان است.

طرح‌ها و نقوش، بازی رنگ‌ها و سایه روشن‌ها، ترکیب‌بندی و اندازه‌ها، نوع بافت و مواد مصرفی در فرش، نه تنها پیام پیشینیان را به ما می‌رساند که پیام امروزیان را نیز به بافندگان دیگر سرزمین‌ها و به نسل‌های پسین منتقل می‌کند.طراح و بافنده در نگاره‌هایی که بر فرش پدید می‌آورند، انگاره‌های ذهنی خود را پیاده کرده و خواسته‌ها، ارزش‌ها و آرزوهایشان را ماندگار می‌سازند. گاه از حکایت حال خویش سخن می‌گویند، گاه نمادهای اسطوره ای کهن را تکرار می‌کنند و گاه برداشتی تجریدی از آنچه پیرامون خویش می‌بینند را ترسیم می‌کنند.

سوالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا تمام محققین بالا که اتفاقن از محققین داخلی و خارجی برجسته هستند و کارهای بزرگی در خصوص فرش انجام داده اند ، در نتیجه گیری هایشان هیچ حقی برای قوم لر قائل نمی شوند . به سادگی و با یک نگاه منصفانه به منابع و سطر های مطرح شده در این تحقیق باید بدون هیچ گونه قوم مداری اذعان کرد که فرش پازیریک می تواند یکی از منسوجات قوم لُر باشد ، و یا حداقل تحت تأثیر این قوم بوده باشد.

پایان

حیدر میرانی از دهلران

1 دیدگاه دربارهٔ «رد پای قوم لر در فرش 2500 ساله پازیریک»

  1. با سلام و تشکر , همینجا از مدیر سایت می خواهم بند ششم ذیل اگر به موارد بالا اضافه کنیم : را حذف و تعدادبندها به 7 کاهش می یابد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا