به زمین گرم خوردن!

عربها ضرب المثلی دارند که میگوید «الانتظار اشد من الموت». حالا شده حکایت این سرباز گارد سلطنتی دانمارک.

قرار است حضرات پارلمان اروپا در میهمانی شام ملکه دانمارک شرکت کنند و همه چیز طبق برنامه پیش میرود. یکی از مسئولین کاخ آخرین بازدیدها را قبل از شروع میهمانی انجام میدهد تا باصطلاح چیزی کم و کسر نباشد. اما جلو گارد ویژه که میرسد ناگهان سربازی از شدت خستگی عین درختی که از تنه قطع ش کرده باشند، با سر به زمین می افتد و درجا از هوش میرود و برنامه قدری قاتی پاتی میشود.

بنظر من این سرباز مادر مرده حق داشته این جور بی هوا، با کله به زمین گرم بخورد! آخه این هم شد کار و کاسبی که آدم هر روز خدا همین طور خشک عین مجسمه سر جایش بایستد، گردنش را به چپ و راست نچرخاند، عطسه و سرفه ای نکند، با کسی هیچ حرفی نزد و تازه معلوم هم نباشد که تا کی قرار است همینطور به انتظار بماند؟ اینهم دور از جون شما، شد شغل برای آدمیزاد؟

با همه اینها طرف شانس آورده که کلاهخود جلو ضربه با صورت به زمین خوردنش را قدری گرفته است وگرنه اینطور که او سقوط آزاد کرده دک و دندانی برایش باقی نمی ماند!

پیمایش به بالا