درسهایی از تاریخ- صداقت لری

در حالِ تنظیمِ مقاله‌ی دیگری بودم ولی خبر سرقت کتیبه‌ی معروف مسجد وکیلِ شیراز -که به دستورِ کریم‌خان ساخته شده- مرا بر آن داشت تا در این شماره به شرح مختصرِ نکاتی در مورد کریم‌خان و حکومت او بپردازم و در آخر به ظرافتِ نگاه کریم‌خان در هنگامِ احداث مسجد وکیل اشاره‌ای بکنم.

ظاهراً در اواخر حكومت زنديه، اطرافيان كريم‌خان به فكر افتادند كه تاريخى براى خاندان زند نوشته شود. نوشتن تاريخ شروع شد، ولى عمر كريم خان كفاف نداد كه اتمام كار و نوشته شدن تاريخ زند را ببيند. ميرزا محمد صادق شاعر متخلص به «نامى» نويسنده كتاب بود. او كتابى مثل ساير مورخين نوشت و در مقدمه آن هم در وصفِ خان زند، كمى اغراق كرد و هم در تعريف و تمجيد از پدران و نياكان كريم خان مقدارى مبالغه نمود. كتاب را پيش على مرادخان زند، جانشين كريم‌خان برد، به اميد آن كه پاداشى دريافت كند. ناگفته نماند پس از مرگ كريم خان، بر سرِ جانشينى او، بين فرزندان و برادران و پسرعموهايش، جنگ و درگيرى و برادركشى رخ داد و در عرض چند سال، تا زمانى كه آقامحمدخان قاجار به قدرت رسيد، پنج شش نفرى كشته شدند. على مراد خان پس از خواندن قسمت‌هايى از كتاب، ميرزامحمدصادق خان را طرف خطاب قرار داد و گفت:«… تو، كريم خان زند را به چه سبب از نسل كيان نوشته‌اى؟ كيان كجا و ايناغ لر(پدر كريم خان) كجا؟ ما فرقه لر …». همان ساعت، تاريخ زنديه را از او خواست، و در لگن شست، حكم نمود كه آب آن را به خورد او دادند. استاد باستانى پاريزى مى‌نويسد:«آدم از اين ساده‌تر مى‌شود؟ همه سلاطين ايران كوشش داشته‌اند نژاد خود را به صورتى به ساسانيان، كيانيان، كيومرث، رستم و انوشيروان برسانند. آن وقت اين سلطان لر، تاريخ را مى‌شويد و به خورد مورخ مي‌دهد.»

آقامحمدخان قاجار و جانشينان او، كه بعد از همين زنديه تشكيل حكومت دادند، از يك طرف خود را به صفويه وصل مى‌كردند و از طرف ديگر به چنگيز‌خان مغول. «گويا قاجاريه از تقارن كلمه قاجار، با شاهزاده تغاجار فرزند چنگيز استفاده كرده، از طريق تيمور، خود را به چنگيز مى‌رسانده‌اند، و آن طور كه نوشته‌اند… آقامحمد خان قاجار، فرموده بود كه صورت چنگيزخان را در مجلس پادشاهى، بالاى سرش، و صورت امير تيمور گوركانى را در پيش رويش نصب نموده بودند …» بعد از مرگ على مرادخان، جعفرخان زند به حكومت رسيد و از كارى كه على مرادخان با مورخ كرده بود ناراحت شده براى جبران كار، به‌دنبال ميرزا محمد صادق مى‌فرستد و تاريخ زنديه را از او مىخواهد. ميرزا محمد صادق می‌گوید چرك‌نويس‌هاى آن موجود هستند. آن‌ها را مرتب و ظرف يك هفته تاريخ زنديه را آماده كرد و به خدمت جعفرخان آورد و بسيار مورد تحسين قرار گرفته و جعفرخان پانصد تومان انعام به او می‌دهد. حالا که صحبت از کریم‌خان شد بد نیست مقداری بیش‌تر در مورد او بنویسیم. چگونگی به حکومت رسیدن و نحوه‌ی حکومتِ کریم خان داستان درازی دارد.

در این‌جا اشارات مختصری به زندگی، روحیات و شیوه‌ی حکمرانیِ این پادشاه می‌کنیم. دكتر باستانى پاريزى مى‌نويسد:«از بين كل پادشاهان ايران سه چهار تا از آن‌ها همراه با عدل و داد بوده‌اند و يكى از آن سه چهار تا، آدمى است لر بيابانى، نه سوربون ديده و نه حقوق بشرشناخته و نه تحصيل حقوق و علوم سياسى كرده و نه در سويس شاگرد مدرسه بوده، او اهل يكى از دهات ملاير بوده و كريم نام داشته، بعدها وكيل الرعايا لقب گرفته… او همان پادشاه نى نواز[كريم خان نى مى‌زده است] است». طايفه زند كه كريم خان به آن منسوب بود، از عشاير لر فيلى و شعبه‌اى از ایلاتِ لك بود كه در اواخر عهد صفويه در ناحيه‌ی عليشكر درحوالى قلعه پرى (= ده پيرى) واقع در جنوب شرقى ملاير به سرمى‌‌بردند و مثل طوايف مجاور كرد و لر، در آن حوالى با حمايت از كاروان‌ها زندگى خود را به سرمى‌آوردند. اين طايفه در پايان عهد صفوى، به اردوى عثمانى‌ها (تركيه فعلى) كه نهاوند و همدان را هم اشغال كرده بودند، دست‌برد مى‌زدند و حتا مقارن با اولين عزيمت نادر به بغداد، براى اردوى او هم مزاحمت ابجاد كرده و در نتيجه به حكم نادر اقدام به قلع و قمع آن‌ها ضرورت يافت. سركرده طايفه زند به نام مهدى‌خان با حيله يكى از سرداران نادركشته شده و عده زيادى از جنگجويان آن طايفه (به قولى چهارصد نفر) هلاك شدند و باقى‌مانده‌ي آن‌ها به حوالى ابيورد و دره گز تبعيد شدند. در اين سال‌ها كريم‌خان و برادرانش سال‌هاى جوانى يا بعد از جوانى خود را مى‌گذراندند.

نکته‌ی شنیدنیِ دیگر از روحيات اين پادشاه بي‌سواد عامى اين است كه، زمانى كه مى‌خواست مسجد وكيل شيراز را بسازد، معماران و پيشكاران اصرار داشتند كه زودتر محراب و منبر سنگى و كتيبه‌ها و كاشى‌ها تمام شود، اما كريم‌خان هر زمان كه به كارگران سر مى‌زد، اصرار داشت اول مستراح‌ها و دست‌شويى‌ها تمام شود و پى در پى به كارگران آن‌جا كه مشغول كار بودند انعام مى‌داد و به پيشكاران مى‌گفت تا مستراح‌ها و دست‌شويى‌ها تمام نشود من كتيبه‌ها و سر در و محراب و ايوان‌ها را بازديد نمى‌كنم. يك بار به او گفتند: بهترين معماران، كاشى‌كاران، هنرمندان و سنگ‌تراشان در داخل مسجد كار مى‌كنند و دست‌شويى‌ها و… را بناهاى عادى مى‌سازند و معماران شاكى هستند كه كريم‌خان هر وقت اين‌جا مى‌آيد، دور و بر آن‌هاست و به آن‌ها جايزه و پاداش مى‌دهد در حالى كه كار اصلى را ما انجام مى‌دهيم، اگر قرار باشد نامى از كريم خان بماند نتيجه همين كار ماست نه كارگران و بناهاى دست دوم. كريم خان در پاسخ گفته بود: به معماران بگوييد اين كه من به اين‌ها سر مى‌زنم به خاطر اين است كه مى‌ترسم اگر بميرم، كار مستراح‌ها چون كم اهميت به نظر مى‌آيد، پى‌گيرى نشود و ناتمام بماند در صورتى كه كار ساختمان اصلى مسجد حتا بعد از مرگ من، به خاطر اهميتش پى‌گيرى و به اتمام خواهد رسيد. شما بدانيد اگر قرار باشد خداوند گناهان من را ببخشد به خاطر همين چيزهایِ به ظاهر کم‌اهمیت است كه بندگان خدا به آن نياز دارند.

مجید مبارکیان

این مقاله را بطور کامل میتوانید در اینجا بخوانید:  سایت سیمره

پیمایش به بالا