واکاوی مجموعه شعر «گُلال شَوگار»

sorya-davoodi2
سریا داوودی حموله

بهرام حاجی پور بعد از «هِی جارهای لال»[فریادهای بیصدا] در سال1383 مجموعه ی «گُلال شَوگار»[ کاکل شبگاه] شعر نو به زبان بختیاری را منتشر کرد. البته با ترجمه ی زبان شناس شهیر بختیاری ظهرابِ مددی که چندین دهه روی ساختار معنایی واژه ها و شکل نوشتاری زبان زاگرس نشینان مطالعه می کند(زبان بختیاری جزء زبان های جنوب غربی ایرانکه از لحاظ لحن و بیان نزدیک به زبان پارسی ميانه پهلوي می باشد)

قوم بختیاری در طول تاریخ به رغم آسیب های سیاسی-اجتماعی،زیرساخت های عرفی خود را حفظ کرد،آن چنان که قدرت تاریخِ فرهنگی اش باعث مستهلک شدن اقوام مهاجر گشت که این قابلیت را مدیون ادبیات شفاهی می باشد. بهر حال هر قومی باید منبع مکتوب داشته باشد تا از اثرات تخدیری و آسیبی زمان جلوگیری کند.

شعر قومی در زبان بختیاری ظرفیت های پیدا و پنهان دارد که درآفرینندگی هنری،زبان با حفظ هویت به شاعران فردیت می بخشد؛از این رهگذر نورالله مرادی،قهرمان محمدی،حیاتقلی فرخ منش،مرید میرقاید، و در دوره ی کوتاهی سید علی صالحی و علی بداغی… طراحان این منظومه ی فکری بودند که با تاکید بر فرم نوشتار به لحن و سبک خاصی رسیدند و باعث پیوند زبان بختیاری و شعر نو شدند.

مجموعه‌ شعر اقلیمی«گُلال شَوگار»علاوه بر تنوع و جذابیت‌های مضمونی، المان‌هایی از باورهای اعتقادی،آیین‌های سنتی،تلمحیات تاریخی-اسطوره‌ای در آن تنیده شده است. شاعر با حس نوستالژیک به بازنگری انگاره‌های بومی پرداخته که در این ژانر برجسته سازی های معنایی نقش محوری دارند. این نوع شعر کروکی خاصی دارد،باید با موتیف های قومی سنجیده شود؛ کافیست مخاطب با حس خویشاوندی به این نوع زبان، زیبایی های متن را با جان و دل حس کند:

ـ نِی وُرهِلاسیم زِ شُوخی مرگ/زِ زوزه های کهنه ی گرگ مال/ زِ لُورِه باد آشُو به گلین ماسه زار/نِی وُرهِلاسیم/که اِیما چِی اُفتَویم(شعر نِی وُرهِلاسیم)ص66

(از حمله ی غافلگیرانه مرگ/از زوزه های دیرینه ی گرگ / از هجوم کرکس به دشت زار/ هراسی نداریم/ ما چون آفتابیم)

«وُرهِلاسِستن»[هراس لرزه]یعنی ترسی که همراه لرز شدید باشد.این جزء کلماتی است که خوانش آن با تصویر فیزیکی اش همراه است،شخصی که از حیوانی مهیب و درنده،یا چیزی موهوم، یا شنیدن حادثه ای ناگوار ترسیده و ناخودآگاه شروع به لرزش می کند. در این پنداشت شاعر با منفی کردن فعل،ترس حاصل را از نفی می کند که به طور ضمنی با اغراقی غافلگیرانه همراه است.درست مثل مرگ که با همین صفت به کسی یا جایی شبیخون می زند.

شعر حاجی پور زاییده ی جغرافیای زیست مندی و تفکرات انسان گرایی است،شاعر با معیارهای ایجابی و دریافت های حسی-مفهومی در پی تلفیق زبان بختیاری و شعر نو می باشد، ساختار کلامحالت ذهنی-عینی را متبادر میکند. دراین کانون متراکم واژه ها ابزار زبانی اندکه به سمت زیباشناسی تاویلی پیش می روند؛شاعر با ترکیبات بدیع کلمات را با هم آشتی می دهد و ساختمند می کند، پر تلاش گام برمی دارد و یک رازآمیزی شگفت در بندها موج می زند. توصیف و تبیین زندگی قومی به همراه تصاویر روایی از فضاییملموس می گذرد و کلمات و ترکیبات حیاتی مادی-معنوی می یابند.«گُلال شَوگار»تلفیقی از شعر احساسی- اعتراضی می باشد. تعهد به هستمندی ذات زبان و تنوع موتیف ها بازنمای دل مشغولی های شاعر است:

ـ گرمسیر/بد دَنگ و ُ چَمیش/ کَش کَوُرا اَفتو نه/اِوُراسنِه چِی سینه های ترک خرده ی حاک(شعر سُهدِه یَل)ص10

(گرمسیر/فریبنده و سبک سر/مانند خاک ترک خورده/خمیازه های خورشید را سر می کشد)

«کَش کَوُر»[ حرکت و کشش اندام ها به همراه خمیازه]تصویر این حالت زمانی است که فرد از خواب بیدار می شود یا خیلی خسته می باشد.تلفظ کلمه همراه فیزیک آن ساختار معنایی اش را دو چندان کرده است.

شعر بختیاری از لحاظ آوایی،دستوری و معناییپیکره ای آهنگين و ريتميك دارد که فی البداهه در مناسبت هاي مختلف بر زبان جاري می شود؛ طبق ذهنیت ژنتیکی در ادبیات شفاهی بختیاری موسیقی کلام کاملا سليقه می باشد.این بازنمودها در زمره ی قوم نگاشتی اثبات هویت قومی و زیرمجموعه میراث فرهنگی معنوی محسوب می شونددر این دستادستموسیقی فولکوریکدر دستگاه آوازی گوشه های مختلفی دارد.جزیی نگری و تلفیق موسیقی و کلام باعث تثبیت ذهنی شاعر شده اند…درصد بالایی از زیبایی متن بههارمونیک(وزن درونی)شعرها بستگی دارد؛وموسیقیشعرها بین دستگاه شور و همایون درنوسان هستند[همچنان که موسیقی اصیل بختیاری هم بین این دو دستگاه در کشمکش می باشد]

در مجموعه «گُلال شَوگار»صحبت از کَرنا و ساز چپی[موسیقی آوایی عزاداری]/شیرسنگی[سنگ نگاره ای از شیر که نماد قهرمانان و سردمداران قوم ]/کبک و دَفک[دامی برای شکار]/کوچ و وارگِه[جایگاه بارانداز در یک منزلگاه کوتاه]/ تفنگ بِرنو و اسب و کُتل آرایی [تزیین اسب در مرگ بزرگان و سرکردگان قوم]/کوه منار و کوه منگشت و زرده کوه[از کوه های تاریخی و اسطوره ای]/داس و مات و میر مات[سردسته برزگرانی که گروهی درو می کنند]/چَویل[گیاهی سردسیری و خوش بو که زیر سر مردگان می گذاشتند]/بازی گُله وَریان[ربودن کلاه که از بازی های گروهی بین جوانان و نوجوانان رایج بود]/آریو برزن بختیاری[سردار بختیاری به همراه خواهرش یوتاب که در دوران هخامنشی مقابل اسکندر مقدونی جنگیدند]/افسانه مَتیتی[از افسانه های اصیل بختیاری و حکایت دختری زرنگ و باهوش که خواهرانش را از چنگال دیو نجات می دهد]/علیداد خدرسرخ [از قهرمانان قومیکه در یک توطئه زمان حسین قلی خان ایلخان بختیاری کشته می شود ؛تفنگش حَجی و اسب اش وزنه نام داشت]…هر کدام از این الفاظ و نامجاهای جغرافیایی و زیستی در بختیاری دنیایی سمبلیک و اسطوره ای و تاریخی دارند که شاعربا معماری عاطفه و تخیل حق مالکیت معنوی آنهارا دوباره به بختیاری برگردانده است:

ـ هَم سُو وابیدُم شاعر/که دام سِی آروم کِردِنُم/زِ شَو تا یه پا به صُحو/هِی سیم اِگُد مَتل/مَتل های غم به دل/مَتل های غم به نا(شعر کُه مُنار شعر مُو)ص69

(هنگامی شاعر شدم/که مادر برای آرامش ام/از سرشب تا صبح/ متل می گفت/متل های غمگین /متل های اندوه ناک)

«گُلال شَوگار» با حفظ رویکردهایاقلیمیتصویری و ایماژیستی هستند؛ زیرا بختیاری بیش از آنچه که می بیند، نمی شنود!

حاجی پور به زبان فارسی می اندیشد ولی به زبان بختیاری می نویسد.کلیت شعرش سازمان یافته است؛با این باور مندی که زبان قومی ظرفیت وقابلیتتصاویر ادبی را دارد.وجه خلاقیت شاعردر لایه بیرونی (ظاهر ساختار معنایی) و لایه درونی( ساختار زیباشناسیک)می باشد؛امابا توجه به نشانه شناسی،توصیف های پازلی،تقابل های پارادوکسی،ارجاعات بیرونی،انعطاف زبانی…یک ضلع شعرش همیشه پنهان است.

… از نظر آسیب شناسی در مجموعه «گُلال شَوگار» باید گفت که در مرحله ی تکوین گاهی ناهمگونی هایی در بعضی بندها حس می شود،گویی شاعر دچار پراکنده گویی شده است،شایداز اتفاقاتی است که در متن باید بیفتد و نیفتاده، از تصاویری که گویی از متن جامانده اند! گاه شعر مکانیکی و دست ساخته است که در هم تنیدگی اش فرایند ساختاری ندارد.

این یک امر مسلم است که هیچ شاعرینباید موقع نوشتن به مخاطب فکر کند؛ اما مخاطبان شعر حاجی پور باید با گونه های فرهنگی قومی-عرفیبختیاری آگاه باشند تا زیر و بم الفاظ و آهنگ و فیزیک کلمات را بشناسند؛در غیر این صورت فقط می توانند به شنیدن هارمونیک متن بسنده کنند و یا از ترجمه ی آن لذت ببرند.زیرا از کلماتی استفاده شده که شاید سه الی چهار نسل پیش به آن تکلم می کردند و آنقدر دور از ذهن هستندکه شاید جزء ادبیات کلاسیک بختیاری محسوب می شوند و شاعر دوباره این واژه ها را از خواب خفته بیدار کرده است.[البته این پدیده برای حیات واژه ها حسن محسوب می شود]این نوگرایی در ادبیات بومی- قومی در حد خود حرف های بدیعی برای نوشتار و گفتار دارد ولی برای خواننده ی خاص ادبیات تضاد ذهنی و پارادوکسی ایجاد می کند؛این نوع ژانر بین شاهراه سنت و مدرنیته ایستاده است.حاجی پورِ در روند شعرسرایی مثل اسطوره اندیشانِ شجرهِ نویسِ قبیله ای عمل می کند و در«گُلال شَوگار» شعر نو را که حاصل مدرنیته می باشد به دنیای سنت می برد تا بر او جامه ی قومی بپوشاند!

ـ اُسُو کِه بیدت مُو نبیدُم/تا…/اُوسو کِه مُو بیدم تو نبیدِی تا…/آه/آه/زِ یِی بِیدن و نبیدِن دا (شعر دا) ص 62

(آنگاه که تو بودی/من نبودم/آن گاه که من بودم/تو نبودی/افسوس/ از این بودن و نبودن مادر)

مجموعه‌ی شعر اقلیمی«گُلال شَوگار»علاوه بر تنوع و جذابیت‌های مضمونی، المان‌هایی از باورهای اعتقادی،آیین‌های سنتی،تلمیحات تاریخی-اسطوره‌ایدر آن تنیده شده است. شاعر با حس نوستالژیک به بازنگری انگاره‌های بومی پرداخته که در این ژانر برجسته سازی های معنایی نقش محوری دارند. این نوع شعر کروکی خاصی دارد،باید باموتیف های قومی سنجیده شود؛ کافیست مخاطب با حس خویشاوندی به این نوع زبان، زیبایی هایمتن را با جان و دل حس کند:

سریا داودی حموله 

برگرفته از سایت لور: loor.ir

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا