یادی از پژمان بختیاری

پژمان بختیاری متولد سال ۱۲۷۹ شمسی در تهران از شاعران ایرانی عصر قاجار و دورهٔ پهلوی بود. شعر او بیشتر در قالب غزل و مثنوی است. پژمان فرزند علیمرادخان بختیاری بود. مادر او نیز زنی دارای ذوق ادبی بود و عالمتاج قائم مقامی (ژاله) نام داشت. نسب پژمان بختیاری از سمت مادری به قائم مقام فراهانی می‌رسد و از نظر تبار پدری به خانواده‏ای سلحشور و سیاستمدار.

پدرش در اوان جوانی از بختیاری به تهران آمد و وارد خدمات لشگری شد. در عهد مظفرالدین شاه به درجه میرپنجی رسید و لقب «پیران ویسه» گرفت. گفته شده که وی در اوایل مشروطیت به دستور خواهرزاده‏اش حاج علی قلی خان سردار اسعد از تهران به اصفهان و بختیاری رفت تا با سپاهان مشروطه خواه عازم تهران شود. پژمان چند سالی در زادگاه پدری یعنی سرزمین بختیاری زندگی کرد و در همین سالهای بود که طبیعت بکر بختیاری و زندگی در دامنه کوه و دشت و چشمه ساران باعث شد که طبع شعرش شکوفا شود.

پژمان به عناصر فرهنگی ایران عشق می ورزید و در آثارش بیش از هر چیز به ایران و زبان فارسی می پرداخت. از میان عناصر هویت ملی، دلبستگی پژمان به سرزمین ایران درخششی کم نظیر دارد. از جمله اشعاری که پژمان در این ایام سروده قطعه ای است با نام «ایران زمین» که این چنین شروع میشود: اگر ایران بجز ویران سرا نیست/ من این ویران سرا را دوست دارم . او در باره این شعر میگوید «این  شعر در پایان 1320 که همه چیز ما مرهون و معروض بی احترامی متجاوز روس و انگلیس و بیگانه پرستان داخلی شده بود گفته و منتشر شد.»

پژمان غزلی عاشقانه به گویش بختیاری دارد که در اینجا با ترجمه فارسی برایتان میآوریم:

ای بقربون تو! بی‏عشق تو، جون سی چنمه

ای به قربان تو، بی‏عشق تو جان به چه دردم می‏خورد

اَر کف پاتِ نبوسم مُ دهون سی چنمه

اگر کف پایت را نبوسم من دهان به چه کارم می‏آید؟

مُ نمهنم تو بمهنی، که مُ خارُ تو گلی

من نمانم تو بمانی که من خارم تو گلی

جون تونی اَر تو نبوی وام، دیه جون سی چنمه

جان تویی اگر تو نباشی با من جان را برای چه می‏خواهم؟

اَر نگم دردتِ  چینام که تو امید منی

اگر نگویم دردت بجانم که تو امید منی

سی چه کرکر بکنم واکس و زوُن سی چنمه

برای چه با کسی حرف بزنم، زبان را می‏خواهم چه کار کنم؟

اَر تو شلشل نکنی واکَد و بالا مِنِ مال

اگر تو با قد و بالای خود در آبادی نخرامی

بِهلمی کُه بگرم مال و بهون سی چنمه

بگذار کوه بگیرم (دیوانگی کنم) خانه و سیاه چادر را برای چه می‏خواهم؟

مَچِد ایُرم که دعا ور تو و جون تو کنم

مسجد می‏روم که دعا بر تو و جان تو بکنم

اَر نه سجاده و تزبیه و قرون سی چنمه

اگر نه سجاده و تسبیح و قرآن را برای چه می‏خواهم؟

به زمین و به زمون جا نگرهدم چه کنم

در زمین و زمان آرام نگرفتم چه کنم

بی گل ری تو، زمین سی چه؟ زمون سی چنمه

بی‏گل روی تو زمین برای چه زمان را برای چه می‏خواهم؟

تیر مرزنگ تُنِ خَردُم و رهدم بجریت

تیر مژگان تو را خوردم و به سر افتادم

هی کُر زال بِگُ تیر و کمون سی چنمه

آهای پسر زال (رستم) بگو، تیر و کمان به چه کارم می‏آید؟

از جمله کتابهایی که پژمان منتشر کرده می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد:

دیوان اشعار/ زن بیچاره/ خاشاک/ محاکمه شاعر/ اندرز یک مادر/ کویر اندیشه/ تاریخ پست و تلگراف در ایران

پژمان بختیاری در دوم آذر ماه سال۱۳۵۳ هجری شمسی در تهران درگذشت.

پیمایش به بالا