جوان امروز «لُر» را با پیامک ها می شناسد

7-ResourcesArticleIcon copy.psdیک دانشجو در حین کنفرانس درسی اش می گوید که لرها هیچ تاثیری بر حرکت علم و دانش بشری نداشته اند ان ها گمان می کنم حتی یک استاد دانشگاه هم تحویل جامعه نداده اند و استادش با لبخند معنی داری می گویم من لر هستم و ان دانشجو متعجب اورا نگاه می کند!

صحبت از هویت در این روزگار بازی با اتش است باید منتظر سخنانی باشی که باب میلت نیست واین است که اگر از یک سازماندهی روحی مستحکم بهره مند نباشی این سیل ویرانگر روح وروانت را در هم خواهد شکست در این روزگار که مردمانش انچنان روح وروان مقاومی ندارند و با کوچکترین اتفاق عاطفی در هم شکسته می شوند این امر فراوان دیده میشود در این روزها کم پیدا می شوند انسانهایی که حاضر باشند برای باورهایشان هزینه دهند!

همین چند وقت پیش بود که شهرام ناظری خواننده موسیقی سنتی کشور در کنسرتی در کرمانشاه یک اهنگ محلی عاشقانه خواند و  سروصدایی راه افتاد و حنجره پاره کردند که گلادیاتور علیه زبان رسمی کشور ترانه ای خوانده وباید عذرخواهی کند حال انکه در ان ترانه یک مرد ساده دل کرد به معشوقش می گوید من فارسی نمیدانم با زبان خودم به تو ابراز علاقه کنم یک ترانه قدیمی در فرهنگ غنی کرد، برای شب نماها قابل هضم نبود!

چنین حوادث و توالی ان یک نوع جنگ مدرن روانی علیه همه کسانی ست که به زبان و فرهنگ محلی خویش ارج می نهند این قضیه شاید برای نخبگان همه قومیت های ایرانی آشنا باشد و صابون این جماعت به تن شان خورده باشد اما به یقین در برابر این گونه تهاجمات نخبگان هیچ قوم و تباری به اندازه لران ضعیف و سست نبوده اند  نخبگان لر هرگز رغبتی به بروز هویت شان نداشته اند و یا علاقه ای به دفاع منطقی از قوم وتبارشان نشان نمی دهند انها بیشتر هویتشان را کتمان می کنند.

 البته استثناهایی هست اما این در برابر اکثریت خاموشی پشیز محسوب میشود بیشتر از انکه نخبگان باافتخار از ایل وتبارشان بگویند بیشتر افراد بزن بهادر مشتاقند نعره بزنند ما لریم و انتظار دارند شنیدن این واژه باعث ایجاد چند ریشتر دلهره وترس در طرف مفابل شود!

از آن جا که هیچ کس تلاشی نمی کند تا این تصویر از ساحت قوم لر برداشته شود لذا همچنان این قوم را در همان محدوده بزن بهادر محسوب می کنند و اینجاست که یک دانشجوی جوان می فرماید که لرها هیچ دانشمند وعلامه و…ندارند این قوم هیچ تاثیری بر حرکت علم ودانش عالم نداشته است!

کتمان هویت یک درد است و بی تفاوتی و استحاله شدن دردی دیگر است! استحاله یک پروسه بلند مدت است و یک باره واقع نمی شود و پله پله روح و روان و شخصیت طرف را دربر می گیرد! یک دانشمند غربی می گوید ما سه چهارم اصالت مان را به قیمت شبیه شدن به دیگران از دست می دهیم! پس شبیه شدن حالتی از استحاله است من وقتی از قوم تبارمان دور میشوم و وارد جامعه ای دیگر میشوم با خود می اندیشم که باید همرنگ جماعت شوم و گرنه رسوایی به بار خواهم اورد!

در اینجا یک پرانتز لازم است باز کنم و ان این است که این اتفاق برای همه رخ می دهد و مهم درجه مقاومتی ست که ما نشان میدهیم ما همه در برابر این سیل ویرانگر بی سلاح شده ایم این قضیه در بین ما لرها شدیدتر دیده می شود این یک واقعیت است که ما مثل سایر اقوام دارای یک مانیفست همگانی نیستیم و اتاق فکر نداریم و خیلی وقت ها خودمان هم خودمان را باور نداریم ما تنها تکه ای غرور برای مان مانده است که آن هم خیلی زود دچار آسیب دیدگی می شود ما خیلی زودتر از دیگران جذب فرهنگ مهاجم میشویم چون دست مان تهی ست هنوز فرهنگ غنی لر آنچنان به مردمانش شناسانده نشده است .

جوان امروز لر حقیقتش این است که لر را با پیامک ها می شناسد و هر وقت اسم لر به گوشش میخورد خودش هم خنده اش می گیرد احساس می کند لر بودن یک مقطعی از زندگی اوست که باید بگذراند و وقتی کمالاتش را دریافت دیگر آنقدرها هم لر نیست! میخواهم از ستین لر وبچه هایش بگویم اما وقتی عمیق نگاه می کنم موضوع گسترده تر از ان است که فکر می کردم!  

من می توانم سایت ستین لر را مواخذه کنم که چرا هویتش را هرروز کمرنگ تر از دیروز می کند و دیگر مقاله ای از تبارش نمی نویسد؟ من می توانم اعتراض کنم که چرا هیچ بیانیه ای یا لااقل متن و یادداشتی یا متن تسلیتی جهت همدردی با ایلامیان زلزله زده نزده چه برسد به اینکه کمکی، محموله کالایی برایشان جمع اوری کند، اما آیا این جز واکنشی احساسی از طرف مقابل بهره ای برای مان دارد!؟ دوست و همکار توانایم مهدی محرابی به خوبی این کار را کرده و نیازی به تکرار مکررات از جانب من نیست؟

من گلایه می کنم چرا ستین لر از وقتی بنیانگذاران لرگرایش را در انتخابات های هیات مدیره سال های اخیر کنار گذاشته دیگر دل به تنها چیزی که نمی دهد نوشتن از لر است؟  گفتم که استحاله شدن مراتبی دارد عمیق و گام به گام پیش می آید و در نهایت کل هویت آدمی را متغیر می سازد ستین با پرشوری از لر می نوشت کم کم در کنار لر به سایر مقوله ها می پرداخت لیکن کفه ترازو با مطالب لریاتی بود و به مرور زمان دوکفه مساوی شد و چند صباحی بعد کفه سایر مطالب سنگین تر شد وحالا ماه هاست که از لر هیچ نمی نویسد و گام اخر…

گام اخر اسمش را هم تعویض می کند و ستین لر به نامی بی ربط با ماهیت اولیه اش تبدیل می شود و مطالب لریاتی اش به بایگانی سپرده می شود! بله این روند ممکن است برای همه ما رخ دهد چون ما تابع احساساتیم نه عقلانیت! ما تنها جوگیر می شویم و گروه و انجمنی راه می اندازیم همین! شاید برای من هم اتفاق بیفتد شاید برای شما هم اتفاق بیفتد…

حمید لطفی

برگرفته از: loor.or

لطفی

1 دیدگاه دربارهٔ «جوان امروز «لُر» را با پیامک ها می شناسد»

  1. اوه اوه من مطالب این اقا رو خوندم یه عالمه حاشیه بهمراه داره صابون جناب حمید به تن فردوسی و ملکه ثریا هم خورده چه برسه به شما که ادم معمولی هستین

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا