ناگفته های آلبوم منتشر نشده بهمن علاءالدین

«شیوه کار بهمن تکرار شدنی نیست» – گفتگو با محمد حسین سیفی زاده در باره کارهای بهمن علاءالدین

بهار 1391- بخش اول

 

س – آقای سیفی زاده اگر ممکن است لطفاً چگونگی  آشنائیتان با آقای بهمن علاءالدین را توضیح دهید؟

ج- اوائل سال 52 بود که از سربازی برگشته بودم . آن زمان پدرم از  کرمانشاه  به اهواز  منتقل  شده بود و من مألاً به اهواز رفتم .

یک روز برای تست صدا به رادیو اهواز مراجعه کردم در آنجا آقایان بهمن علاءالدین، سیروس احمدی فر، عبدالعلی خسروی ، رسول  ایزدیار نوازنده و استاد منصور قنادپور (نوازنده و آهنگ ساز و سرپرست گروه موسیقی  رادیو) حضور داشتند، در آن موقع چند سالی بود که آقای علاالدین  خواندن در رادیو را آغاز کرده و سابقه داشتند. پس از خواندن من،  استاد علاءالدین اولین کسی بود که اظهار نظر کرده و خواندنم راتائید کردند و در پی ایشان بقیه نیز. در نتیجه من پذیرفته شدم.

پس از سه یا چهار ماهی که از این آشنایی گذشته بود، روزی  برای ضبط تصنیفی به رادیو رفته بودم  ، پس از انجام کار ایشان پیشنهاد کردند  با هم از اداره ی رادیو خارج شویم ، بین راه در اتومبیل  از من خواستند تا رسیدن به مقصد آواز بخوانیم ، در حین خواندن من او منقلب شد و اظهار داشت صدای من  بسیار اثر گذار است ، البته حتماً اغراق می فرمودند!! و از آن تاریخ مُراوداتمان در حدّ برادری تحکیم پیدا کرد.

س – شما از دوستان قدیمی و نزدیک آقای علاءالدین بودید . کمی از روحیاتشان برایمان بگوئید؟

ج- بهمن دلی عاشق داشت و به آنچه عشق می ورزید خالصانه بود. اعتقادات و اصولش را هرگز زیر پا نمی گذاشت. او مثل ریگ تهِ رودخانه دستخوش انقلابات ظاهری نمی شد و سیلابها قادر به غلتاندن او نبودند.  در مبانی زندگی و هنر و فرهنگ چون کوه  استوار بود. با آنکه از او می خواستند ، مناسبتی بخواند هیچگاه نپذیرفت. به ایلیاتی بودن موسیقی اش پایبند بود. غالباً مردم حرمت لباس محلی را نگه نمی داشتند و جا افتاده بود که این نوع لباس عوامانه است. در رادیو و تلویزیون  و برخی محافل برای اینکه کسی را ساده لوح جلوه دهند برایش لهجه ای  خاص در نظر می گرفتند، لباس محلی می پوشاندند و بهمن به این قوم ستیزی معترض بود.

متاسفانه  این درک وجود نداشت و شاید  هنوز، که  شخصی با همان فرهنگ و لباس و زبان می تواند  معنویات خویش را با بهترین شکل به خدمت جامعه بگیرد.  برای آنکه حرمت لباس بختیاری و فرهنگ غنی آن محفوظ بماند ایشان در کنسرتها و جلوی دوربین هرگز لباس محلی به تن  نکردند و با عزمی راسخ فرهنگ و زبان و موسیقی بختیاری را اشاعه دادند.

س – برداشت شما از فعالیتهای آقای علاءالدین  در آن سالها چه بود. 

ج- صدای  بهمن خیلی خاص بود و خالص،  او با درک درست وارد میدان شده بود و هر کاری که می کرد باید همان می شد و جایگزین نداشت ، شیوه ی او تکرار شدنی هم نیست.

س – با توجه به اینکه زنده یاد علاءالدین از نقش مهم شما در آلبوم مال کنون صحبت کرده، در اینجا اگر چیزی اضافه تر برای گفتن هست برای ما بگوئید.

ج- چون من به تهران  نقل مکان کرده بودم و سابقه کار مشترک در زمینه موسیقی محلی با هنرمند فقید استاد عطا جنگوک را داشتم ، باب آشنایی بهمن را با او بازکردم. با موافقت بهمن مجموعه ای از تصانیفشان ایشان را برای کاری نود دقیقه ای  به مرحوم  جنگوک سپردیم . در این میان من نقش واسطه آنها را داشتم به دلیل اینکه بهمن ساکن اهواز بود و من از نظرات  و روحیات  او با خبر بودم، بر اقداماتی که  توسط  عطاخان  انجام می شد نظارت داشتم تا به پایان برسد.

س- چه مدت طول کشید تا مال کنون آماده انتشار شود؟

ج- قریب سه سال. گاهی نظرات بهمن و عطا متفاوت بود و من نظرات دو طرف را با جَرّ و تعدیل به هم نزدیک می کردم تا کار سرانجام بگیرد. آقای جنگوک برای  غنا بخشیدن بیشتر به کار، سفری به چهار محال کرده ملاقاتی  با مرحوم آقای زکی پور که نوازنده ی زبردست کرنا بود، داشت و موتیف هایی را ضبط کرده با خود به تهران آورد و در کار لحاظ کرد.

س – زحمات شما و زنده یادان علاءالدین و جنگوک  بیهوده نبود چرا که بعد از گذشت  بیست و اندی سال هنوز  (مال کنون) جزو سه آلبوم پر فروش موسیقی نواحی ایران است.

ج- خدا را شکر ، بله – هنوز (مال کنون ) روی پیشخوان مراکز فروش محصولات فرهنگی است جالب این است که آلبوم را به قیمتی ناچیز از استاد جنگوک خریدند و پخش کردند. آقای فاروق (آقای سیقی زاده نام کامل ایشان را به خاطر نیاوردند) مدیرشرکت گل نوا که دفترش در اصفهان بود، آلبوم را منتشر کرد.

سه ماه پس از انتشار ، فاروق می گفت در محل کارش قفسه ای دارد که ده هزار کاست در آن جا می شود. از شب تا صبح نوار تکثیر می کنند و قفسه ها پر می شود و فردا تا نیم روز یک کاست باقی نمی ماند و این اتفاق  تا مدتها تکرار می شده است.  او از اینهمه استقبال شوکه شده بود و می گفت برای پخش  به بازار نمی رسید.

س- این استقبال به چه دلیل بود؟

ج- عامل اصلی تمایز مال کنون با سایر آثار در یکدل بودن اعضای گروه بود، چون  هیچ یک از آنها برای پول و شهرت کار نکردند و همه عاشقانه ساز زدند و بهمن هم با عشق خواند.

س- از مال کنون خاطره ی خاصی دارید؟

ج- برای ضبط وُکالها بهمن عزیز به تهران آمد و ظرف دو روز همه ی آهنگها و آوازها را خواند. بد نیست بدانیم که آقای جنگوک یک کار نود دقیقه ای تدارک کرده بود ولی ناشر گفت  (کاست 90 دقیقه ای به دلیل طول زیاد و نازک بودن نوار، به مرور از بین می رود) بنابراین آقایان توافق کردند سی دقیقه از کار را برای آلبوم بعدی کنار بگذارند، نتیجتاً از دل مال کنون آلبوم  (هی جار) متولد شد.

روز آخر وقتی کار آماده شد رفتیم استودیو بل و بهمن خیلی از کار راضی بود ، همانجا یک شعر گفت که اسم تمام نوازندگان – جنگوک، آذرسینا، شناسا، بهروزی نیا، مرتضی اعیان، افشار نیا را در آن آورده بود. اشاره ای به نام من و آقای حقیقی صدابردار هم کرده بود.  از آن شعر اطلاعی در دست ندارم.

س – آیا شما از انتخاب اسم مسعود بختیاری باخبر بودید؟ دلیل این انتخاب چه بود؟

ج- وقتی کار تمام شد. اسم دست اندرکاران آن برای ارائه به ارشاد فهرست شد و  طبعاً اسم بهمن هم در آن لیست بود. به بهمن گفتم  «اسامی را برای اخذ مجوز به ارشاد فرستاده اند» گفت: اسم مرا هم دادید؟ » گفتم بله. گفت « اسم مرا ننویسید»

اصلاً دوست نداشت اسم و عکسش روی آلبوم  باشد. بالاخره  راضی نشد و تلاشهای من هم موثر نیفتاد. عطاخان گفت اگر اسمی روی آلبوم نباشد ارشاد ایراد می گیرد. کارِ طراحی روی جلد انجام شده بود به لیتوگرافی فرستاده شده بود. در آنجا مرحوم جنگوک از جمله «موسیقی بختیاری» کلمه ی بختیاری و از اسم مسعود شناسا، نام مسعود را انتخاب کرد، در نهایت مسعود بختیاری بدست آمد.  بعد از اتمام همه ی کارها این موضوع را عطاخان به من گفت و من خبر نداشتم.

س – آیا مرحوم علاالدین از انتخاب این اسم راضی بود؟ چرا نمی خواست با نام خودش بخواند؟

ج- نه او از اسم مسعود بختیاری خوشش نیامد و در کل دوست نداشت روی آلبوم باشد. شاید به خاطر شرایط روزگار و یا موقعیت شغلی اش دوست نداشت کسی او را بشناسد. ضمناً میدانم علاقمند بود وقتی در خیابان راه می رود کسی او را با انگشت نشان ندهد. 

س- چه تفاوت هایی بین زنده یاد علاالدین با سایر خوانندگان موسیقی نواحی می بینید؟

ج- استاد بهمن علاالدین آگاهانه  و از روی شناخت دقیق  قدم در راه گذاشته بود. منظور این نیست که دیگران خدای ناکرده نا آگاهند. بگذارید توضیحی بدهم. توشمالها اغلب در فضای باز و در دشت و دَمَن ساز می زنند. گاهی باد و یا نسیمی در محیط می وزد و شاید در یک طرف جمعیتی ایستاده باشند و طرف دیگر کوه باشد. تمام این عوامل روی نحوه ی شنیده شدن صدای ساز تاثیر می گذارد.  خود سرناچی هم هنگام  نوازندگی راه می رود و سرش را می چرخاند، پس شنونده با اختلاف لحن ساز را می شنود و این در طبیعتِ ساز سرنا و کرنا است. بهمن لحن سرنا و کرنا را در حافظه ی صوتی خود داشت و اتفاقاً خودش هم این موضوع را می دانست. من فکر می کنم هیچ خواننده ی لُر یا کُردی نیست که به اندازه ی بهمن این ویژگی را درک کرده باشد (مخصوصاً حالا) و این تفاوت اصلی  بهمن با سایر خوانندگان است.

در آلبوم  اخیری که ازایشان تهیه شده تصنیفی هست بنام (ابوالقاسم خان) یا همان  (مرجنگه) که ایشان تمام پیچ و خم های صدای کرنا را در آواز شان آورده اند و در خیلی جاها انگار کرناست.

س – در اینجا صحبت از آلبوم اخیرشان کردید می خواستم بگویم بیش از بیست و پنج سال گذشت و این بار شما با خانواده ی علاالدین  برای انتشار آخرین اثر زنده یاد بهمن همکاری داشته اید. لطفاً دراین رابطه توضیح دهید.

ج- این کار به پیشنهاد و نظارت اینجانب و زحمات بسیار زیاد ارژنگ عزیز (فرزند استاد سیفی زاده) به نتیجه رسیده است. کارهای مربوط به ضبط ، مجوز و طرح روی جلد آن هم انجام شده و کار آماده ی انتشار است ولی به دلیل اینکه هنوز با ناشر خاصی به توافق نرسیده ایم کار مسکوت مانده است.

س – لطفاً در مورد آلبوم «ویر» و کارهایی که روی آن انجام شده بیشتر توضیح بدهید؟

ج- درمدت هفت ماه و تقریباً 160ساعت روی صدای بهمن عزیز که از کاست های باقیمانده برداشته شده، کار شد. حتی ارژنگ برای بازسازی و رونق بخشیدن و قابل استفاده شدن صدای او قصد سفر به ارمنستان یا اکراین را داشت . مدام  از این استودیو به آن استودیو می رفتیم تا بتوانیم بهترین نتیجه را بگیریم. صدا را از سازها جدا کردیم از صفر شروع کردیم. ارژنگ خیلی زحمت کشید و در نهایت آقای عسگری که در صدابرداری از شخصیتهای با سابقه هستند بسیار کمک کردند و کار را پیش بردند.  همچنین  ارژنگ جان در آوازی با تار همراهی کرد و قطعه موسیقی ای اجرا کرد که نامش را «بازفت» گذشت و در آن با مُدگردی الحانِ متفاوت را در کنار هم قرار داد تا به خورد هم بروند.

س – اسم «ویر» از کجا آمد؟

در این مورد با آقای دکتر اردشیر صالح پور که خیلی زحمت کشیدند و با ما همراهی کردند مشورت شد. ابتدا قرار بود نام آلبوم  «بچه های مال» که یکی از قطعات است باشد.  ولی به دلیل  اینکه ممکن  بود تلفظ درست آن برای کسانی که با این گویش آشنایی ندارند مشکل باشد. تصمیم گرفته شد نام دیگری انتخاب شود. من اسم «ویر بُون» به معنی یادمان را پیشنهاد کردم. آقای دکتر صالح پور که استاد صاحب نظری است فرمودند این عبارت گرچه زیباست ولی مصطلح نیست. در نتیجه همان لفظ «ویر» به معنی (یاد) گزینش شد.

س – آیا  در این آلبوم اتفاق و یا تغییر خاصی نسبت به بقیه ی آثار بهمن مشاهده می شود؟

ج- بهمن خیلی دوست داشت آوازی با ارکستر زهی و یا مجلسی اجرا کند و هرگز این اتفاق نیفتاد چون  اغلب کسانی که با او کار می کردند یا سر رشته نداشتند و یا آسان طلب بودند و می خواستند زود نتیجه بگیرند. خوشبختانه در این آلبوم  ارژنگ جان قطعه ای از ایشان  را برای ارکستر زهی تنظیم کرد.

س – در سال 1359 شما و آقای محمد موسوی و زنده یاد بهمن  کاستی را ضبط کردید.  کمی در مورد آن بگوئید؟

ج- بله  – یادم هست شبی من و بهمن درمنزل استاد محمد موسوی دعوت بودیم.  آوازی را بهمن عزیز خواند که آنرا «گاگریو» نام گذاشت. بعد از شام هم چند دو بیتی خواند و به مدت 60 دقیقه  آواز فراهم شد. در آنجا من هم تنبک زده ام. متاسفانه بعداً به دلیل کم لطفی دوستان، این نوار با نام (گاگریو) به بازار عرضه شد. 

س- یکی از دغدغه های خانواده ی علاالدین، اشعار و دستنوشته ها و موسیقی های بجا مانده از استاد است به نظر شما با این آثار چه باید کرد؟

ج- این آثار باید جمع آوری شود. می توان اشعار را در قالب  کتابی منتشر کرد. همچنین  می توان ملودی ها را آماده کرد  و خواننده ی خوش صدایی را یافت که آنها را بخواند، البته  به سبک و سیاق و نام او. یقیناً بایدگروهی از افراد دلسوز و مطلع بر آن نظارت کنند تا خدشه ای به کارنامه هنری آن مرد بزرگ وارد نشود.

س- بعنوان آخرین سوال اگر خاطره ای از ایشان دارید برایمان بگوئید؟

ج- خاطرات و قصه ها زیاد است،  یادم می آید در سال 54 شبی بهمن تا دیروقت در منزل ما بود. وقتی به خانه بازگشت متوجه شده بود که حال آمنه (خواهر بزرگ ایشان) نا مساعد است و دارویی را که مصرف می کرده تمام شده و در آن سالها فقط یک یا دو داروخانه ی شبانه روزی در شهر اهواز بود. تردد شبانه ی تاکسی ها هم خیلی کم بود. بهمن عزیز آنشب تا سحر پیاده در خیابانها زیر بارش باران به دنبال آن دارو بود و البته دارو را یافته بود و در طی آن ساعات شعر و آهنگی را مهیا کرده بود که بعدها به نام «تنهایی» در رادیو اهواز ضبط و پخش شد. آن کار بسیار دلنشین بود و استقبال  بی نظیری از آن شد.  تقریباً همه آنرا زمزمه می کردند. سیل نامه ها به او سرازیر شده بود. خوشبختانه  این تصنیف در مجموعه ی مال کنون  دوباره اجرا شده است.

س- شما کدام آلبوم بهمن را بیشتر دوست دارید؟

ج – (مال کنون )

نسخه کاملتر این مطلب در: bahmanalaeddin.com

1 دیدگاه دربارهٔ «ناگفته های آلبوم منتشر نشده بهمن علاءالدین»

  1. درورود بر همه بزرگ مردان ایل بختاری بخصوص شما هنرمندان و دلسوزان فرهنگ و موسیقی بختیاری با وجود شماها قطعا فرهنگ بختیاری زنده خواهد ماند . درود بر استاد بزرگ اواز زنده یاد ا بهمن علائدین که صدا و کلامش بیان عشق و صداقت و بزرگی بختیاری بوده . روحت شاد استاد نازنینم با صدایت زندگی می کنم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا