غروب ابری جمعه

شعری از دفتر ناز گلو خوانده ای در گوش سرو، نگاهی به پاره ای از تک بیت های دلنشین لری که با سرایشی دیگر نوشته شده.

«ا دوسه یادت و خیر هر جا که هیسی

باد دورو به زنت و تن درسی»

 نمی دانم

در کجای جهانی

کدام شهر شلوغ

و در کدام ایستگاه

به انتظار حوصله ات ایستاده ای

دلم می خواهدی

زیر همین درخت بلوط

برگی از نسیم خیس این گندم زار را

در پاکتی از عافیت شقایق تا به زنم

و روی آن چند بنفشه ی تازه زاد <نازار> بگذارم

و برایت پست کنم

اما گفتم که نمی دانم

در کجای جهانی

یادت آمده است

و این غروب ابری جمعه را

یک جا در دلم ریخته است

————————

 «انار گل داری مه سیت هلاکم

نه دسم وت مه رسه نه چو گلاکم»

 از دست های فقیرم

دوری دور

حسرت همیشگی روزگارانم

دوری دور

مثل انار سرخ غروب

بر بلند ترین شاخه ی ابر

——————–

 هوشنگ رئوف

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا