پیری

شعری به گویش بختیاری سروده: لطفی بابااحمدی

lotfi

 

 

 

 

 

 

 

دندون نه مند دی به دهون، پیر و گرفتارم ستین
پیری رسی، بی کس ز خوم، ری وا به کی آرُم ستین؟

دیگر دندانی به دهان نمانده، پیر و گرفتارم ستین
پیری رسید، داد از بی کسی، به که رو بیاورم ستین

شو که ابو جا نی گِرُم، بسکه سرُم تیر اِکشه
دور سُرم تاب اِخوره، خوو نی به شوگارُم ستین

شبها از بسکه سرم تیر میکشد آرامش ندارم
سرم گیج میرود، و تمام شب خوابی در کار نیست، ستین

دکتر کُیه، پیلس کُیه، مستضعفم بخت بووت
پرسی چُمه، چُمچارمه، بدبخت و بیکارم ستین

کو پول، کو دکتر، من فقیر و بی چیزم
میپرسی در چه حالم، درد بی درمان دارم، بد بختم و بیکار، ستین

دستا پتی، پاها پتی، تا کی مو و نونا پتی
قرضا به نا تا بوق سگ، بدبختی اشمارم ستین

دستها خالی، پاها برهنه، تا کی من و نان خالی
بدهکاری زیاد، تا صبح بد بختی میشمارم ستین

فامیله تا بینم اِجُم، تارُف به کی دارُم کنُم؟
تَپ تَپ گروسک کارمه، ارکه به بازارم ستین

کسی از فامیل را ببینم در میروم که تعارفش نکنم
محض همین توی بازار کارم شده قایم موشک بازی، ستین

تهم آرزو مندُم به دل، میوه بلام بینُم به خوو
با ئی گرونی مر تروم، میوه پهَ وُردارُم ستین!

آرزوی میوه مانده به دلم، مگر میوه را به خواب ببینم
با این گرانی مگر میتوانم میوه ای بخرم، ستین

ای خالق خووی و شر، ایما پهَ مر نیدیم بشر؟
سیچه به جا خو منده شر، وابیده اوسارُم ستین

ای آفریننده خوبی و بدی، مگر ما بشر نیستیم؟
چرا جای خوبی بدی مانده و بند به گردنم انداخته، ستین

*«دنیا لِر ِ چپ ایخوره، وابی چواسه ای خدا»
یا خوت بنه پاته وسط، یا که بکَش دارُم ستین

دنیا به چپ و برعکس می گردد ای خدا
یا خودت بیا پادرمیانی کن، یا اینکه جانم را بگیر

دندون نه مند دی به دهون، پیر و زَمندُم ای خدا
مندم خومه تک تی به ره، کی یای به هیجارم ستین؟

دیگر دندانی به دهان نمانده، پیر و خسته ام ای خدا
مانده ام تنها و چشم براه، کی به دادم میرسی، ستین

آپریل 2009/ اردیبهشت 1388
————————————–
*وام گرفته شده از شعر «ستین» آرمان موری احمدی


پیمایش به بالا