مسجدسلیمان: شعری از سید علی صالحی

خداحافظ كلمات كوچك باد آورد.

كلمات هرچه گفتن گريه را كافي!

خداحافظ كوچه هاي دي

کوچه هاي دور دربدري

خداحافظ عَلو مَلو،غلام كَلو،هي حتا هَتي هَتي

خداحافظ درس اول آن همه مشق هاي سَرسَري

خداحافظ پسر پسين هاي پاپَتي

دستمال فروش كوچه هاي چاه نفتي،كلگه،بي بي يان،نمره يك

بي بي يان،نمره يك ،نفتون!

خداحافظ كتك خوردة كوچه هاي سه قاپ

كوچه هاي پشت برج،باران وباد،شعله هاي كبود

خداحافظ سرخوردة مغموم يكي بود وٌ يكي نبود

حمال كوچك كيسه هاي آرد،كوكا،سيمان ويكي سكة سياه

خداحافظ كبوتر باز عصر هزار جمعة فرهاد!

خداحافظ كلمات،كلمات هرچه گفتن از گريه را كافي!

خداحافظ فعلة روزمزد نان و سيلي صفدر سياه

هي با بوي خوش بابونه آمده

هي با بوي خوش كاهگل و كرباس و فالوده

رطب،رازيانه،رؤيا و سينما

حصير خيس،خنكاي پنكة بي قرار

هي تو تا كجاي خاطره،خوابت دور…

هي با يك تبسم خالي

از خستگي بي خبر شده

بگو خداحافظ و خلاص!

خداحافظ پدر

عصر دور همان يك پيالة برنج و دو مشت انگور بي دانه

يادت هست؟

شلوارهاي وصله دار من و عيسي و عبدلي

دوچرخة بي لگام علو در شيب درة خرس

اندوه سادة قاسم از غيبت ستاره بر سر قرار

و بعد ميل فرار از بي بهانگي، از خواب،از هرچه خانگي

خداحافظ پسر پسين هاي پاپتي

عَلومَلو،غلام كَلو،هي حتا…. هَتي هَتي!

(جمعه روز بدي بود

يا صبح شنبه همان اوايل خرداد)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا