جامعه باز و فاجعه نروژ

از مدارک و شواهد بدست آمده چنین برمی آید که «آندرش برینگ بریویک» مدت زیادی بود که برای حملات تروریستی دوگانه خود نقشه می کشید. در به اصطلاح مانیفستی که از او بجا مانده او خود را یکی از بیشمار شوالیه هایی میخواند که علیه مسلمانان، جامعه چند فرهنگی و مارکسیسم مبارزه میکنند. او سیاستمداران، شخصیت های برجسته فرهنگی، روزنامه نگاران و رهبران شرکت های بزرگ را خائن هایی می نامد که همگی به مرگ محکومند. از محتوای نوشته های او می توان وی را ناسیونالیستی افراطی خواند که بسیار محافظه کار است.

اینجا و آنجا گفته می شود که او دیوانه ای تنهاست که دست به این جنایت زد. حقیقت اینست که دیوانه تنها، وجود خارجی ندارد و این دیوانگان را نمی توان از محیط سیاسی ای که در آن ارتزاق فکری می کرده اند جدا دید. اینان محصول آن محیطی اند که در آن پرورش فکری یافته اند.احزاب و گروه های افراطی راست، مانند حزب دموکراتهای سوئد و یا حزب ترقی در نروژ ویا “جبهه ملی” ژان ماری لوپن در فرانسه و مانند اینها، بستر و خاستگاه چنین دیوانگانی اند. در یک دموکراسی و در حاکمیت آزادی بیان باید در گفتار خود دقیق شد و مسئولانه تر سخن گفت. وقتی که سیاستمداران اروپای غربی برای گرفتن امتیازهای سیاسی، مسایلی را بزرگ میکنند که میتواند در جامعه به گونه دیگری تعبیر شود، زمانی که احزاب راست افراطی مانند “دموکراتهای سوئد” همه گرفتاری های این کشور را به گردن مهاجران و سیاست های مهاجر پذیری دولت می اندازند و از خیانت سیاستمداران در برابر تهاجم اسلام و حرف های بی پایه ای مانند این سخن بمیان می آورند، در عمل محیط مناسب برای رشد و تغذیه فکری آدم هایی مانند آندرش برینگ بریویک فراهم میکنند. این گفته هیچ ستیزی با اصل مهم آزادی بیان ندارد بلکه گفتار مسئولانه خود از پایه های تقویت کننده آزادی بیان است. باید مسئولانه سخن گفت و عمیقا به این موضوع اندیشید که چه رای و نظری ارائه میکنیم. اگر قصدمان تنها یک جدل سیاسی است بایستی به این امر هم توجه کنیم که گفتارمان میتواند طنین دیگری در جامعه داشته باشد و ای بسا از سوی کسانی که که به هیچ روی مخاطب ما نبوده اند سوء استفاده شود.

نگاهی به ترورهای سیاسی در دوران معاصر، از قتل جان کندی گرفته تا ترور اولوف پالمه نخست وزیر فقید سوئد و انفجار اسلو و جنایت جزیره «اوت اویا»، نشان میدهد که در پشت این اعمال تروریستی نوعی گفتمان سیاسی بوده است. برای نمونه مرد لیزری که چندین مهاجر در سوئد را با نیراندازی شدیدا زخمی کزد و یکی از آنان یعنی جمشید رنجبر جوان ایرانی را به قتل رساند، در دفاعیاتش به همین گفتمان سیاسی اشاره می‌کرد که می‌گفت باید کاری در برابر مهاجران کرد و مدعی بود که همین گفتمان سیاسی بود که سرانجام راه را به او نشان داد. از همین روست که بریویک میگوید “کارم وحشتناک ولی ضروری بود”. این ضرورتی که بریویک از آن سخن می گوید یعنی اینکه اندیشه هایی وجود دارد که ارزش آن ها از جان انسان ها بالاتر است و نقطه اشتراک همه تروریست ها و افراطیون در همین جاست. تروریست ها صرفنظر از ایده ئولوژی سیاسی و باورهای مذهبی شان در یک چیز مشترکند و آن هم کمال گرایی شان است. اینان خود را “شهید” باورهایشان می بینند. به دیگر سخن بریویک، در عمل، تفاوتی با بن لادن ندارد. مشکل ناسیونالیست های افراطی مانند بریویک اینست که هویت شان بعنوان یک نروژی، سوئدی، عرب، ایرانی، یهود به آنان آرامش نمی بخشد. آنان به تاریخ رو می آورند، افسانه ها و اسطوره ها را می کاوند، از قصه و شعر و داستان و سنت ها و گذشته های دور و سپری شده مدد می‌جویند تا خود را در برابر “آن دیگری” تعریف کنند. و البته روشن است که در چنین جهان بینی‌ای فراموشی، جانشین حقیقت و مذهب و “میراث فرهنگی” تبدیل به تنها راه حل مسایل میگردد.

آندرش برینگ بریویک گذشته از الیت سیاسی کشورش، نوجوانان و جوانان را بعنوان هدف برای ترور کاملا بی معنی و هولناک خود انتخاب کرد. او با اینکار خود میخواهد بذر تنفر بکارد و در جامعه نفرت بپراکند. برای ریشه کن کردن نفرت و نابودی بذر آن سخنان نخست وزیر نروژ اهمیت ویژه ای پیدا میکند زمانی که میگوید دموکراسی بیشتر، باز کردن بیشتر جامعه و اومانیزم بیشتر موثرترین راه مبارزه با چنین عقاید افراطی و خطرناک است و نه جامعه ای بسته و کنترل شده که هدف افراط گرایان است. افراط گرایی نقطه مقابل همزیستی و کثرت باوری است. اگر آندرش برینگ بریویک گمان داشت که با جنایت هولناکی که مرتکب میشود می‌تواندد جهان را به آتش کشیده و به اصطلاح «قیامتی» بپا کند، بی تردید کور خوانده است. درست است که او توانست ملتی را به ماتم بکشاند اما مردم نروژ بهمراه تمام آزادگان دیگر برای آینده فرزندانشان و بخاطر تمام آنانی که از کشورهاشان بدلیل خشونت های مذهبی و سیاسی می‌گریزند، در برابر تهدید و ترور خواهند ایستاد و جامعه ای بازتر و دموکراتیک تر و اومانیست تر خواهند ساخت. همان گونه که «ینس استولتن بری» نخست وزیر نروژ گفته است.

مهرداد صهبا

persiran.se

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا