کوچ

شعری از سپیده رئوفی نیا

 

 

 

 

 

کوچ

من

تلی از کوچ های نکرده ام

وینک

مبهوت دستانی که پر نورند

و به شوق آمده از چشمانی

که می خوانند مرا

بر روشنای دل خویش

 

آشفته

هوا آفتابیست

اما دفترم

ابرو بهم کشیده است

و واژه های کبود ذهنم

راه گم کرده

چون نقطه های کج و راست

از کام آشفتۀ من فرار می کنند

1 دیدگاه دربارهٔ «کوچ»

  1. محمد علی کیانی

    دریایی از سکوت را در محضری یاد گرفتم. آفرین بر این همه عظمت نگاه.
    باید هزار دوید…

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا