بحران سیاسی در حزب سوسیال دموکراتِ سوئد

شکستِ انتخاباتی 18 سپتامبر امسال برای حزبِ سوسیال دموکرات سوئد که در صد و ده سال گذشته بیش از چهل و پنج سال بر اریکۀ قدرت نشسته بوده است، همچون کابوسِ وحشتناکی­ست که رهبریت این حزب جرأت فکر کردن بدان را نداشته است، تا اینکه ندایی از درون سازمانِ جوانانِ این حزب زنگِ حرکتِ کاروانِ زمان را برای بخشِ عظیمی از سرانِ این حزب که سال­ها در مصدر امور حزب و کشور و دولت بوده­اند را به صدا در آورده و در چند روز گذشته باعث حرکت موج­وارِ عظیمی در درون هیئت رئیسۀ این حزب گردیده است.

کار بدانجا کشیده شده است که رهبری حزب که از روز پس از شکست انتخاباتی مورد انتقادهای بسیاری قرار گرفتند، چهارشنبه 11 نوامبر اعلام نمودند آماده­اند پُست­های خود را در اختیار حزب قرار داده و آماده­اند در برگزاری یک گنگرۀ فوق­العاده شرکت کنند. بنا بر گزارشِ خبرگزاری­های معتبر سوئد مثلِ TT و روزنامه­هایی مثل پُستِ یوته­بوری و آفتون­بلادت، گنگرۀ فوق­العاده سرنوشت رهبری حزبِ سوسیال دموکرات در سوئد را یقینا خواهد توانست تغییرات اساسی دهد. لازم به یادآوریست که این حزب ظرق شانزده سال گذشته از 45% آرای مردم به 30% رسیده است. تحلیل­گرانِ سیاسی دلیلِ عمده برای شکست­های پی در پی این حزب را ساختار فکری-عقیدتی آن دانسته و معتقدند که حزب سوسیال دموکرات­های سوئد در جهتِ مخالف نظرات و خواسته­های مردم و بخصوص طبقۀ متوسطِ جامعه که بالاترین سود را در داشتن رفاه ملی داشته و بزرگ­ترین مصرف­کنندۀ امکانات دولتِ رفاهِ ملی است را نادیده گرفته­اند. بنا به سُنتِ دیرینِ دموکراسی در جامعۀ سوئد، سزای سیاست­مدارانی که سیاست­های غلط در دورۀ حکمرانی خود در پیش گیرند، عدم دادن رأی مُجدد به آنهاست. این طرز تفکر یکی از سنگِ بناهای جوامعِ دموکراتیک در اروپای غربی بوده است.

حزب سوسیال دموکرات­های سوئد در اواخر دهۀ 1890 میلادی در این کشور برپا شد. در آن زمان پایه­های تفکر این بر اساسِ دفاع از منافعِ طبقۀ کارگر در این کشور بود و بسیاری از ایده­های سوسیالیستی را در قالب طرح­های اجتماعی می­خواستند پیاده کنند. حزبِ سوسیال­دموکراسی سوئد بر بسترِ زمان و در کوران مبارزۀ دهه­های اولیۀ قرن بیستم پولادِ جان آبدیده نموده و توانست در سال­های میانی قرن بیستم یعنی از ابتدای دهۀ 1950 میلادی به معماری دولتِ رفاهِ ملی دست زده و تا میانۀ دهۀ 1960 تا حدود بسیار زیادی ایده­های انسانی خود را جامۀ عمل بپوشاند. اساسِ تفکرِ سوسیال­دموکراسی در سوئد ایجادِ امکانِ “نان-مسکن و آزادی” بود، همان شعارِ دورانِ انقلابِ 1357 خورشیدی در ایران بود که بسیاری از سازمان­ها و احزابِ آن روز آن را با تمامی نیرو در خیابان­ها بر علیۀ نظامِ پادشاهی و رژیمِ محمدرضا پهلوی فریاد می­زدند. در اوایلِ دهۀ 1970 میلادی علارغمِ بحرانِ مالی که در سرتاسرِ اروپا بر اثر بالا رفتن بهای نفت بوسیلۀ سازمان اوپک پیش آمده بود، دولت سوئد سوسیال دموکرات­ها توانسته بود پایه­های رفاه ملی در این کشور را از قبیلِ مدارسِ عمومی و رایگان، نگه­داری از سالمندان و درمانِ مجانی در اختیار شهروندانِ این کشور قرار دهد. در طی همۀ این سال­ها بجز یکی دو نوبتِ سه ساله، بقیۀ این سال­ها قدرت سیاسی در اختیارِ حزبِ سوسیال­دموکرات­ها بوده است.

در اوایلِ دهۀ 1990 و با آمدن یک دورۀ طولانی تکیۀ این حزب بر اریکۀ قدرت، در سال 1992 این حزب در انتخابات پاییزی آن سال قدرت را به نفعِ احزاب راست از دست داد. اما مجددا در دروۀ بعد باز به همتِ جنبشِ کارگری و سازمانِ سراسری آن LO مجددا بر سرِ قدرت بازگشت و تا سالِ 2006 بر قدرت تکیه داده بود. پس از شکست انتخاباتی سپتامبر 2006 رهبر حزب یوران پرشون همان شب اعلام نمود پس از ده سال از رهبری این حزب کناره­گیری می­کند و همین کار را نیز نمود. پس از او در پی جدال­های بی­پایان در درونِ رهبری این حزب که از ساختاری قدیمی و نسبت به سال­های اوایل دهۀ پنجاه میلادی تا حدود زیادی محافظه­کارتر، تن به پذیرش مونا سالین داد.

مونا سالین اولین رهبر زن این حزب است. در اواسطِ دهۀ 1990 که اینگوار کارلسون رهبر آن زمانِ حزبِ سوسیال دموکرات بر اثر بالا رفتن سن قصدِ کناره­گیری از رهبری را داشت، پچ­پچه و گمانه­زنی بر سر نامِ مونا سالین افتاد. سالین در آن زمان در حدودِ سی و پنج سال داشت. در همان زمان سناریویی ساختگی برای سالین ساخته و جنجالِ بزرگی را برای مونا سالین درست کردند و او پس از تحمل ناراحتی­های بسیار نه تنها عطای رهبری حزب را به لقایش بخشید، بل اینکه تا مدت­ها از داشتن پُست دولتی نیز امتناع می­کرد. بعدها کاشف به عمل آمدن که در اثر عدم رضایتِ بخش بزرگی در درونِ خودِ حزبِ سوسیال دموکرات­ها، این پاپوش را برای مونا سالین دوخته و او را در درون یک افتضاح سیاسی انداختند که کُلا کاسه کوزۀ خود را از حیطۀ سیاست بر چیده و تا چهار سال از صحنۀ سیاست ناپدید گشت.

حالا مجددا بُحرانی عظیم که در واقع بُحران هویت و بُحرانِ دوری از قدرت است، سر تا پای حزبِ کُهن­سالِ سوسیال­دموکرات را فرا گرفته است. این بُحرا بی­شباهت به یک غدۀ سرطانی نیست. این غده هم از رهبری حزب سرچشمه گرفته و هم از ساختار سیاسی که طی سال­ها همین حزب و رهبریش معماران طرح­های اولیۀ و ساخت و پرداخت آن بوده­اند. حالا این غدۀ سرطانی آنچنان در رگ و پی حزب ریشه دونده که دیگر تقریبا قادر به دیدن اشکالات خود نیست و با همان شعارهای بدور از واقعیت دون کیشوت­وار به جنگ احزابِ چهارگانه رفت و شکست خورد. یکی از نمودهای عدم داشتن درکِ درست حزب کُهن سال از دوران پس از مُدرن دادن شعارهای دهه­های پیشین است. یک نمونۀ آن پافشاری حزبِ سوسیال دموکرات بر مالیاتِ بر مسکن یا Fastighetsskattبود. این حزب خود پایه­گذارِ قدرتمند کردنِ قشار میانی جامعه یا همان خورده­بورژوازی بوده است و حالا اره برداشته بر سرُ شاخ نشسته و بُن می­بُرد. دیگری درخواست لغو کمک دولت به تعمیراتِ ساختمانی است Rotavdrag که هم به شرکت­های کوچک و رُشدشان کمک می کند و هم به قشرِ میانی و بالایی جامعه در کاهش بارِ مالیاتی­شان. از این نمونه ستیزه­جویی­ها در دوران انتخابات حزبِ سوسیال دموکرات کم آسیب ندید.

جالب اینجاست که دولت چهارگانۀ بورژوایی با همان شعارهای قدیمی سوسیال­دموکرات­ها به جنگِ انتخاباتی آنها رفته و برای بارِ دوم شکست­شان داد. یکی از ریشه­های اساسی این بُحران در درونِ حزبِ سوسیال­دموکراسی در واقع همین کوته­بینی سیاسی – اجتماعی خودش است. حزبِ سوسیال دموکرات درها را به سوی رفتن سوئد به درونِ بازارِ مشترکِ اروپا باز کرد. همین حزب در انطباقِ سیستمِ سیاسی – اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی سوئد با جهانی­سازی کمالِ همکاری را نمود، اما امروز قادر به درکِ چرخشِ جامعه در جهتِ سیاست­های قدیمی حزب نیست. و حالا نوبتِ جوانان در درونِ این حزب است که کاری بکنند در جهتِ نجاتِ جان این هیکلِ در حالِ احتضار. شب دراز و قلندر بیدار.

کامران پیامانی گوتنبرگ – سوئد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا