داستان

نوروز 1349 خورشیدی خرم آباد – لُرستان

دو روز قبل کُت و شلوار نو را به همراه یک پیراهن و یک جُفت کفش ملی قهوه­ای رنگ که به زمینۀ کُت و شلوارم نیز می­خورد، خریداری کرده بودند. کُت و شلوار خودش داستانِ جداگانه­ای دارد که می­شود سطرهای بی­پایانی راجع به آن نگارش کرد. معمولا در آن سال­ها همیشه کُت و شلوار ما […]

نوروز 1349 خورشیدی خرم آباد – لُرستان ادامه مطلب »

در جستجوی «بهرام حیدری»

زمستان ۱۳۸۷من و «محمد بخشی» از «عقیلی» شوشتر می گذشتیم. برای استراحتی کوتاه نزدیک بقعه امامزاده محمد ابن زید «مومه زرد» توقف کردیم که خیلی اتفاقی با دکتر «غفار پوربختیار» روبرو شدیم، آن روز برای شرکت در مراسمی در آنجا حاضر شده بود. برای آنکه دشت زیبای عقیلی را بهتر ببینم روی کُپه خاکی که

در جستجوی «بهرام حیدری» ادامه مطلب »

حنا بر دستو بر مویت مبارک

مسعود به شانه ی سیامک زد و گفت:« پاشو بیا، اومده و همونطور که میگفتم تکیه داده به دیوار و زل زده به درِ بسته ی خونه. ببين! بابا دود سیگارتو بده اون ور…تو این روزگار عجیبه نه؟» سیامک انگار با دلش پک زد به سیگار و ته ِ آن را با ضرب ِ انگشت

حنا بر دستو بر مویت مبارک ادامه مطلب »

مصاحبه با مدیر عامل شرکت عزیزالشرکاء

قریب به اتفاق مردم این دیار حتی اگرسعادت دیدن عزيزالشركاء را به عینه و از نزدیک نداشته اند ولي به یقین از آوازه ی او خبردارند. عزیز پسرخوانده ی عالم بی بدیل جناب مشعوف الملک است که بی اغراق یکی از نوادر اعصار و قرون به حساب می آید.عزيزالشركاء سالهای متمادی مستقیم و غیر مستقیم

مصاحبه با مدیر عامل شرکت عزیزالشرکاء ادامه مطلب »

سفر به سرچشمه های رود کارون

از شب قبل با دو نفر از دوستان تصمیم گرفتیم سفر یکروزه ای داشته باشیم. از روی نقشه اطراف کوه هزار دره در چهار محال و بختیاری را انتخاب کردیم. این کوه با ارتفاع 3862 متر یکی از سرچشمه های مهم رود کارون است. مسیر ما شامل شهرهای بروجن ، بلداجی، ناغان و روستاهای پوراز،

سفر به سرچشمه های رود کارون ادامه مطلب »

کافه راه آهن

از پله هاي سيماني کافه راه آهن ميرويم بالا. تنگ غروبي اواخر آبان است. سالن تقريبا پُر از مشتري است. من و شهرام در جستجوي جائي توي کافه چشم ميگردانيم. آنجا بغل شيشه، ميز گرد کوچکي با دو صندلي طوسي رنگ ارج خالي بنظر مي آيد. رديف کناري را مي گيريم و ميرويم طرف ميز

کافه راه آهن ادامه مطلب »

بیکاری من و مهربانی دوستان

بازار کار خراب است و آمار بيکاری بالا. اينترنت اما هست و دوستان بی‌شمار. و به ‌مدد دوستان بی‌شمار “سرکاری” بسيار. نه! دوستان زحمت می‌کشند و برای خيل بيکارانی چون من کاريابی می‌کنند. مهربانند دوستان. چندی پيش، همين چند روزه؛ از چند سو، درست گفته باشم از سه سو؛ ئی ميلی گرفتم. به‌ يک شکل.

بیکاری من و مهربانی دوستان ادامه مطلب »

از غار علیصدر همدان تا دریاچه گهر لرستان

روی سنگ یک تکه حک شده بود: “سلام بر کاشفین غار علیصدر مردانی که در سال 1346 شمسی با همت والا و مشقتی بسیار دروازه زیباترین غار آبی جهان را به روی گردشگران و متخصصین گشودند…” از بلند گوی پارک آهنگ فیلم فاصله ها با ریتمی ملایم پخش می شد. با چهار بلیط (بلیطی هفت

از غار علیصدر همدان تا دریاچه گهر لرستان ادامه مطلب »

پیمایش به بالا