ادبیات

از سر دلتنگی

سه سال پَستر، آنها همه آمدند به‌ شهر من. نه به‌ همسايگی ما، به‌همسايگی “همزبان ها”. دختر بزرگشان را يکی دو بار در خيابان ديدم. در “خزعليه”‌ای که “خرم‌کوشک” نام نهاده شده بود. “خزعليه” برای هم‌زبانان حسين خزعليه ماند و خرم‌کوشک ميان فارسی‌زبان‌ها جا افتاد. شتابان پاسخ سلامم را داد و گريخت. زود شوهرش داده بودند سر هوو …

از سر دلتنگی ادامه مطلب »

ما بیش از صفر و یک بودیم

قهرمان هایم، قهرمان های قصه های مادربزرگ بودند و ترسم همه از”ملاکت” و “مردیزما” که هیچ گاه ندیدمشان… قصه گوی اعظم به خانه هایمان نیامده بود هنوز…
خانه ها آنقدر قد نکشیده بو دند که وقتی مادربزرگ بر پشت بام خانه اش که چند خانه دورتر بود، ظاهر می شد و صدایمان می کرد، صدایش را نشنویم، که ندانیم تنهاست …

ما بیش از صفر و یک بودیم ادامه مطلب »

دستانم را در ساحل کارون می کارم

به بهانه تخریب فرهنگسرای بهمن علاءالدین در بلوار ساحلی کارون

زمین هایمان را دادیم ولی
گله هایمان را نگه داشتیم؛ و با یک پیاله دوغ خوش بودیم
شهر اما بزرگ تر شد و مرتع ما کوچک و کوچک تر
«دروغ و خشکسالی» تا در خنکای صبح چراگاه رخنه کرد …

دستانم را در ساحل کارون می کارم ادامه مطلب »

معرفی کتاب

مجموعه شعر « کتیبه پریشانی» سروده سپیده رئوفی نیا شاعره لرستانی ساکن خرم آباد است که او یک نسخه از کتابش را امضاء کرده و برایت ستین لر فرستاده است. در این مجموعه شعر بیش از هفتاد شعر کوتاه جمع آوری شده که ظاهرا اولین کار منتشر شده این شاعره میباشد. اشعار این دفتر، در کل دلتنگی های سراینده را در بردارد و تنها گهگاهی …

معرفی کتاب ادامه مطلب »

مرا جستجو کن ای تندر

مرا جستجو کن ای تندر.
چه بسا به خاطر آورم که در نهانخانه‌ی کودکی‌ام
از آستانه‌ی باران خورده‌ی غاری سبز
به تماشایت درمانده در بند ناپيدايي در افتادم
بی‌گاهان که گاو خسته‌ای را بی‌تابانه
بر زمین در افکنده بودی …

مرا جستجو کن ای تندر ادامه مطلب »

پیمایش به بالا